Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
ability
/əˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: توانایی, قابلیت, شایستگی, صلاحیت, استطاعت, لیاقت, سررشته;
USER: توانایی, قابلیت, توانایی های, به توانایی, از توانایی
GT
GD
C
H
L
M
O
able
/ˈeɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: توانا, قابل, لایق, اماده, شایسته, صلاحیت دار, مستعد, دارای صلاحیت قانونی, خلیق, با استعداد;
USER: قادر, قادر است, که قادر, قادر خواهید بود, است قادر
GT
GD
C
H
L
M
O
about
/əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک;
ADVERB: تقریبا, پیرامون;
USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
accept
/əkˈsept/ = VERB: پذیرفتن, قبول کردن, قبول شدن, پسندیدن, موافقت کردن;
USER: پذیرفتن, قبول, را قبول, را بپذیرید, قبول می
GT
GD
C
H
L
M
O
access
/ˈæk.ses/ = NOUN: دسترسی, دسترس, راه, دست یابی, تقریب, اجازه دخول, راه دسترس, مدخل, وسیله حصول, حمله, اصابت, دسترسی یا مجال مقاربت, تقرب به خدا, بروز مرض;
USER: دسترسی, دسترسی به, دسترسی داشته باشید, دسترسی پیدا, دسترسی پیدا کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
account
/əˈkaʊnt/ = NOUN: حساب, شرح, گزارش, صورت حساب, حکایت, داستان, سبب;
VERB: شمردن, حساب کردن, حساب پس دادن, مسئول بودن, محاسبه نمودن;
USER: حساب, حساب کاربری, به حساب, حساب کاربری دارید, شرح
GT
GD
C
H
L
M
O
accurate
/ˈæk.jʊ.rət/ = ADJECTIVE: دقیق, صحیح, درست;
USER: دقیق, صحیح, درست, دقیق و, های دقیق
GT
GD
C
H
L
M
O
across
/əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان;
ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو;
USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
activated
/ˈaktəˌvāt/ = VERB: فعال کردن, کنشور کردن, بفعالیت پرداختن, تخلیص کردن, سوق دادن, بکار انداختن;
USER: فعال, فعال شده, فعال می, فعال می شود, فعال است
GT
GD
C
H
L
M
O
activities
/ækˈtɪv.ɪ.ti/ = NOUN: عملیات;
USER: فعالیت, فعالیت های, فعالیتهای, فعالیت ها, فعالیتها
GT
GD
C
H
L
M
O
add
/æd/ = VERB: افزودن, اضافه کردن, جمع کردن, ضمیمه کردن, جمع زدن, باهم پیوستن, باخود ترکیب کردن, زیاد کردن;
USER: اضافه کردن, اضافه, افزودن, اضافه کنید, اضافه می
GT
GD
C
H
L
M
O
additionally
/əˈdɪʃ.ən.əl/ = USER: علاوه بر این, علاوه بر, علاوه, به علاوه, علاوه بر آن
GT
GD
C
H
L
M
O
address
/əˈdres/ = NOUN: نشانی, خطاب, ادرس, نطق, خطابه, عنوان, ارسال, نام و نشان, سرنامه;
VERB: نشانی دادن, درست کردن, قراول رفتن;
USER: ادرس, آدرس, نشانی, به آدرس, آدرس های
GT
GD
C
H
L
M
O
addressing
/əˈdres/ = NOUN: نشانی دهی, نشانی یابی;
USER: پرداختن به, پرداختن, آدرس دهی, خطاب, مقابله با
GT
GD
C
H
L
M
O
administrator
/ədˈminəˌstrātər/ = NOUN: مدیر, سرپرست, مدیر تصفیه, رييس, فرمدار, وصی و مجری;
USER: مدیر, مدیریت, سرپرست, مدیر سایت, مدیریت سایت
GT
GD
C
H
L
M
O
adopting
/əˈdɒpt/ = VERB: قبول کردن, اتخاذ کردن, اقتباس کردن, تعمید دادن, در میان خود پذیرفتن, به فرزندی پذیرفتن, فرا گرفتن, نام گذاردن;
USER: اتخاذ, پذیرش, تصویب, با اتخاذ, را اتخاذ
GT
GD
C
H
L
M
O
adoption
/əˈdɒp.ʃən/ = NOUN: اتخاذ, اقتباس, قبول, اختیار, قبول به فرزندی, فرزند خوا ندگی, استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل ان;
USER: اتخاذ, تصویب, پذیرش, اقتباس, فرزند خواندگی
GT
GD
C
H
L
M
O
advanced
/ədˈvɑːnst/ = ADJECTIVE: پیشرفته, مترقی, قبلا تهیه شده, قبلا تجهیز شده, ترقی کرده, پیش افتاده, جلوافتاده;
USER: پیشرفته, جستجوی پیشرفته, های پیشرفته, جوی پیشرفته, و جوی پیشرفته
GT
GD
C
H
L
M
O
advantage
/ədˈvɑːn.tɪdʒ/ = NOUN: مزیت, برتری, سود, فایده, منفعت, حسن, صرفه, تفوق, سبقت, بهتری;
VERB: مزیت دادن, سودمند بودن, فیضالهیبخشیدن;
USER: مزیت, برتری, سود, از مزیت, مزیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
agile
/ˈædʒ.aɪl/ = ADJECTIVE: سریع, فرز, چابک, زرنگ, زیرک, سریع العمل, سریع الحرکه, متحرک;
USER: فرز, چالاک, سریع, چابک
GT
GD
C
H
L
M
O
ai
/ˌeɪˈaɪ/ = ABBREVIATION: شامل همه چیز;
USER: هوش مصنوعی, AI, ماده موثر در, ماده موثره, ماده موثره در
GT
GD
C
H
L
M
O
aiding
/eɪd/ = ADJECTIVE: معین;
USER: معین, کمک, کمک به, کمک رسانی, کمک می
GT
GD
C
H
L
M
O
alexa
= USER: الکسا, ALEXA, Alexa به, سایت الکسا, آمار Alexa
GT
GD
C
H
L
M
O
align
/əˈlaɪn/ = VERB: ردیف کردن, هم تراز کردن, بصف کردن, در یک ردیف قرار گرفتن, در صف امدن;
USER: ردیف کردن, چین, تراز, ردیف, هم تراز
GT
GD
C
H
L
M
O
aligns
/əˈlaɪn/ = VERB: ردیف کردن, هم تراز کردن, بصف کردن, در یک ردیف قرار گرفتن, در صف امدن;
USER: راستا, گیرنده, هم راستا, مطابقت, هم راستا می
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
allow
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه دادن, اجازه می دهد, اجازه می دهد تا, اجازه می دهد که, ها اجازه می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
along
/əˈlɒŋ/ = PREPOSITION: همراه, طول, در امتداد خط;
ADVERB: جلو, پیش, موازی با طول;
USER: همراه, در امتداد, طول, در طول, در کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
already
/ɔːlˈred.i/ = ADVERB: قبلا, پیش از این;
USER: قبلا, حال حاضر, در حال حاضر, حال حاضر به, در حال حاضر به
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
alternatives
/ôlˈtərnətiv/ = NOUN: چاره, شق, شق دیگر, پیشنهاد متناوب;
USER: جایگزین, جایگزین های, گزینه های, از جایگزین, گزینه های جایگزین
GT
GD
C
H
L
M
O
although
/ɔːlˈðəʊ/ = CONJUNCTION: اگر چه, هر چند, گرچه, بااینکه;
USER: اگر چه, هر چند, اگرچه, گرچه, هر چند که
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
announced
/əˈnaʊns/ = VERB: اگهی دادن, اعلان کردن, اخطار کردن, خبر دادن, انتشار دادن, اشکار کردن, مدرک دادن;
USER: اعلام کرد, اعلام, اعلام کردند, اعلام شده, را اعلام
GT
GD
C
H
L
M
O
annual
/ˈæn.ju.əl/ = ADJECTIVE: سالیانه, یک ساله;
USER: سالیانه, سالانه, های سالانه, سالانه به, سالانه در
GT
GD
C
H
L
M
O
another
/əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر;
PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر;
USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را
GT
GD
C
H
L
M
O
answers
/ˈɑːn.sər/ = NOUN: جواب, پاسخ, دفاع;
USER: پاسخ, جواب, پاسخ های, پاسخ ها, پاسخ به
GT
GD
C
H
L
M
O
any
/ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه;
PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع;
USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
api
/ˌeɪ.piˈaɪ/ = USER: API, API های, API را, استاندارد API
GT
GD
C
H
L
M
O
apis
/ˌeɪ.piˈaɪ/ = NOUN: گاو مقدس مصریان قدیم, پیرامون;
USER: گاو مقدس مصریان قدیم, رابط های برنامه کاربردی, پیرامون, API ها, از API های
GT
GD
C
H
L
M
O
app
/æp/ = USER: نرم افزار, برنامه, برنامه های, برنامه به, برنامه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
apple
/ˈæp.l̩/ = NOUN: سیب;
USER: سیب, اپل, شرکت اپل, سیب را
GT
GD
C
H
L
M
O
approach
/əˈprəʊtʃ/ = VERB: نزدیک شدن, نزدیک امدن;
USER: روش, رویکرد, رویکردی, رهیافت, از روش
GT
GD
C
H
L
M
O
apps
/æp/ = USER: برنامه ها, برنامه, برنامه های, واژهنامه, نرم افزار
GT
GD
C
H
L
M
O
architectural
/ˌɑː.kɪˈtek.tʃər.əl/ = ADJECTIVE: معماری, وابسته به معماری;
USER: معماری, های معماری, معماری و, معماری است, معماری برای
GT
GD
C
H
L
M
O
archiving
/ˈɑː.kaɪv/ = USER: آرشیو, بایگانی, آرشیو کردن, آرشیو سازی, های آرشیو
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
around
/əˈraʊnd/ = PREPOSITION: در اطراف, در نزدیکی;
ADVERB: دور, پیرامون, در حوالی, گرداگرد, سوی دیگر, در هر سو;
USER: در اطراف, اطراف, در سراسر, دور, پیرامون
GT
GD
C
H
L
M
O
arrive
/əˈraɪv/ = VERB: رسیدن, وارد شدن, در رسیدن;
USER: رسیدن, وارد, رسند, می رسند, می رسد
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
ask
/ɑːsk/ = VERB: پرسیدن, خواستن, سوال کردن, پرسش کردن, جویا شدن, طلبیدن, دعوت کردن, طلب کردن, خبر گرفتن, خواهش کردن, برای چیزی بی تاب شدن;
USER: پرسیدن, بپرسید, بخواهید, بپرسید که, از آنها بخواهید
GT
GD
C
H
L
M
O
assemble
/əˈsem.bl̩/ = VERB: سوار کردن, جمع شدن, فراهم اوردن, همگذاردن, انباشتن, گرد اوردن, جفت کردن, گرد امدن, انجمن کردن, متراکم کردن;
USER: سوار کردن, مونتاژ, جمع آوری, جمع آوری و, را جمع آوری
GT
GD
C
H
L
M
O
assistant
/əˈsɪs.tənt/ = NOUN: معاون, دستیار, کمک, نایب, یاور, معین, بردست, ترقی دهنده, رهبریار;
ADJECTIVE: حاضر;
USER: دستیار, معاون, کمک, نایب
GT
GD
C
H
L
M
O
assistants
/əˈsɪs.tənt/ = NOUN: معاون, دستیار, یاور, بردست, کمک, نایب, معین, ترقی دهنده, رهبریار;
USER: دستیاران, دستیار, معاونان, معاونین, از دستیاران
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
audience
/ˈɔː.di.əns/ = NOUN: حضار, ملاقات رسمی, شنودگان, بار, مستمعین;
USER: حضار, مخاطبان, مخاطب, مخاطب را, به مخاطبان
GT
GD
C
H
L
M
O
authentication
/ɔːˈθen.tɪ.keɪt/ = NOUN: تصدیق, سندیت;
USER: تصدیق, احراز هویت, و خروج, های تأیید هویت, تصدیق هویت
GT
GD
C
H
L
M
O
automated
/ˈɔː.tə.meɪt/ = ADJECTIVE: خودکار شده, خود کار;
USER: خودکار شده, خودکار, اتوماتیک, های خودکار, خودکار می
GT
GD
C
H
L
M
O
automatically
/ˌɔː.təˈmæt.ɪ.kəl.i/ = ADVERB: بطور خودکار, بصورت خودکار, خودبخود, بطور غیرارادی;
USER: بطور خودکار, طور خودکار, به طور خودکار, به صورت خودکار, بصورت خودکار
GT
GD
C
H
L
M
O
available
/əˈveɪ.lə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, موجود, قابل استفاده, دسترس پذیر, سودمند, مفید;
USER: موجود, دسترس, در دسترس, های موجود, دسترس است
GT
GD
C
H
L
M
O
average
/ˈæv.ər.ɪdʒ/ = ADJECTIVE: متوسط, حد وسط, میانی;
NOUN: میانگین, درجه عادی;
VERB: حد وسط پیدا کردن, میانه قرار دادن, میانگین گرفتن, بالغ شدن;
USER: متوسط, طور متوسط, میانگین, به طور متوسط, طور
GT
GD
C
H
L
M
O
baked
/ˈsʌn.beɪkt/ = ADJECTIVE: پخته;
USER: پخته, پخته شده, خبز, پخته خواندنی, پخته شده را
GT
GD
C
H
L
M
O
banking
/ˈbæŋ.kɪŋ/ = NOUN: بانکداری;
USER: بانکداری, بانکی, های بانکی, امور بانکی, بانکی به
GT
GD
C
H
L
M
O
barriers
/ˈbær.i.ər/ = NOUN: مانع, سد, حصار, حائل, نرده یا مانع عبور دشمن;
USER: موانع, موانع موجود, موانع را, موانع در, از موانع
GT
GD
C
H
L
M
O
based
/-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی;
USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
because
/bɪˈkəz/ = CONJUNCTION: زیرا, علت, برای اینکه, زیرا که, چون که, چه;
USER: زیرا, به دلیل, به خاطر, علت
GT
GD
C
H
L
M
O
been
/biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن;
USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
began
/bɪˈɡæn/ = VERB: شروع کردن, اغاز نهادن, اغاز شدن, اغاز کردن, پرداختن;
USER: آغاز شد, شروع, شروع به, آغاز کرد, شروع شد
GT
GD
C
H
L
M
O
being
/ˈbiː.ɪŋ/ = NOUN: وجود, هستی, جوهر, افریده, موجود زنده, شخصیت, فرتاش;
USER: وجود, بودن, که, شدن, در حال
GT
GD
C
H
L
M
O
best
/best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی;
VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن;
USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل
GT
GD
C
H
L
M
O
between
/bɪˈtwiːn/ = PREPOSITION: میان, در بین, مابین, در میان, فیمابین;
ADVERB: مابین, در مقام مقایسه;
USER: میان, بین, در بین, مابین, در میان
GT
GD
C
H
L
M
O
beyond
/biˈjɒnd/ = ADVERB: خارج از, دورتر, برتر از, انطرف ماوراء;
PREPOSITION: خارج از, مافوق, انسوی;
USER: خارج از, فراتر, فراتر از, فراتر از آن, را فراتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
bigger
/bɪɡ/ = USER: بزرگتر, های بزرگتر, بزرگتر است, بزرگتر اما, های بزرگتر اما
GT
GD
C
H
L
M
O
biggest
/bɪɡ/ = USER: بزرگترین, بزرگ, بزرگ ترین, از بزرگترین, که بزرگترین
GT
GD
C
H
L
M
O
billion
/ˈbɪl.jən/ = NOUN: بیلیون;
USER: بیلیون, میلیارد, میلیارد دلار, میلیارد نفر, میلیارد و
GT
GD
C
H
L
M
O
booking
/ˈbʊk.ɪŋ/ = VERB: رزرو کردن, توقیف کردن, در کتاب یادفتر ثبت کردن;
USER: رزرو, رزرو در, رزرو از, به رزرو, و رزرو
GT
GD
C
H
L
M
O
boom
/buːm/ = NOUN: غرش, توسعه عظیم, تیر کوچک, صدای غرش, پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم;
VERB: غریدن, غریو کردن, بسرعت درقیمت ترقی کردن, توسعه یافتن, غرش کردن;
USER: غرش, رونق, شکوفایی, رونق اقتصادی, دوران رونق
GT
GD
C
H
L
M
O
booming
/buːm/ = VERB: غریدن, غریو کردن, بسرعت درقیمت ترقی کردن, توسعه یافتن, غرش کردن;
USER: پررونق, پررونق است, پر رونق, غرش وار, است پررونق
GT
GD
C
H
L
M
O
bot
/bɒt/ = USER: ربات, ربات این
GT
GD
C
H
L
M
O
both
/bəʊθ/ = ADJECTIVE: هر دو, این یکی و ان یکی;
ADVERB: هم, نیز;
PRONOUN: هر دوی;
USER: هر دو, هم, در هر دو, هر دوی, که هر دو
GT
GD
C
H
L
M
O
bots
/bɒt/ = USER: رباتها, رباتهای, در برابر, bot ها, رباتها را
GT
GD
C
H
L
M
O
brand
/brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز;
VERB: داغ کردن, داغ زدن, لکه دار کردن, علامت گذاشتن, خاطرنشان کردن;
USER: مارک, نام تجاری, با نام تجاری, نام تجاری در, نام تجاری به
GT
GD
C
H
L
M
O
branded
/brænd/ = VERB: داغ کردن, داغ زدن, لکه دار کردن, علامت گذاشتن, خاطرنشان کردن;
USER: مارک, مارک در, مارک به, های مارک, branded به
GT
GD
C
H
L
M
O
brands
/brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز, جنس, رقم, لکه بدنامی, علامت داغ, اتش پاره;
USER: مارک های, مارک, مارک ها, از مارک های, علامت های تجاری در
GT
GD
C
H
L
M
O
break
/breɪk/ = NOUN: شکست, وقفه, شکاف, تنفس, شکستگی, مهلت, فرصت, تفریح, انقصال, فرجه, بادخور;
VERB: شکستن, نقض کردن, از هم باز کردن, فتق داشتن, مکی کردن;
USER: شکستن, شکسته, شکست, به شکستن, را بشکند
GT
GD
C
H
L
M
O
broaden
/ˈbrɔː.dən/ = VERB: پهن کردن, وسیع کردن, منبسط کردن, عریض کردن;
USER: گسترش, وسعت, را گسترش, گسترده تر, گسترش دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
brought
/brɔːt/ = VERB: اوردن, رساندن به, موجب شدن;
USER: آورده, به ارمغان آورد, آورده است, به ارمغان آورده, آورده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
build
/bɪld/ = VERB: ساختن, درست کردن, بناء کردن, ساختمان کردن;
USER: ساختن, ساخت, ایجاد, برای ساخت, برای ساختن
GT
GD
C
H
L
M
O
builder
/ˈbɪl.dər/ = NOUN: سازنده, خانه ساز;
USER: سازنده, ساز, سازنده است, های سازنده, سازنده و
GT
GD
C
H
L
M
O
building
/ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء;
ADJECTIVE: ساختمانی;
USER: ساختمان, ساخت و ساز, ساختمان های, ساختمان را, ساختمان سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
builds
/bɪld/ = USER: می سازد, ایجاد, سازد, ایجاد شده, های ایجاد
GT
GD
C
H
L
M
O
built
/ˌbɪltˈɪn/ = ADJECTIVE: ساخته;
USER: ساخته, ساخته شده, ساخته شده است, ساخته شده اند, های ساخته شده
GT
GD
C
H
L
M
O
business
/ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد;
USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است
GT
GD
C
H
L
M
O
businesses
/ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد;
USER: کسب و کار, کسب و کارهای, کسب و, شرکت های تجاری, کسب و کارها
GT
GD
C
H
L
M
O
but
/bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن;
ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض;
PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای;
USER: اما, ولی, بلکه, جز
GT
GD
C
H
L
M
O
buzz
/bʌz/ = VERB: وزوز, وزوز کردن, ور ور کردن;
NOUN: همهمه, شایعه, ورور, اوازه;
USER: وزوز, همهمه, شایعه, ورور, ور ور کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
came
/keɪm/ = VERB: امد, گذشته فعل امدن;
NOUN: بتونه سربی, بتونه سربی;
USER: آمد, آمدند, آمده, آمده است
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
capabilities
/ˌkāpəˈbilitē/ = NOUN: قابلیت, توانایی, صلاحیت, لیاقت, استعداد پیشرفت, سامان;
USER: قابلیت, قابلیت های, توانایی, توانایی های, توانمندی های
GT
GD
C
H
L
M
O
capturing
/ˈkæp.tʃər/ = VERB: گرفتن, اسیر کردن, مبتلا کردن;
USER: گرفتن, تسخیر, تصرف, ضبط, به تصرف
GT
GD
C
H
L
M
O
cases
/keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام;
USER: موارد, از موارد, مواردی, موارد تا, پرونده های
GT
GD
C
H
L
M
O
categorizing
/ˈkatəgəˌrīz/ = VERB: رده بندی کردن, رسته بندی کردن, دسته بندی کردن, طبقه بندی کردن;
USER: دسته بندی, طبقه بندی, دسته بندی کردن, بندی, گروه بندی
GT
GD
C
H
L
M
O
certain
/ˈsɜː.tən/ = PRONOUN: بعضی, بعض;
ADJECTIVE: معین, مسلم, قطعی, فلان, معلوم, محقق, خاطر جمع, تاحدی;
NOUN: خاطرجمعی;
USER: معین, خاص, برخی از, بعضی, مسلم
GT
GD
C
H
L
M
O
chain
/tʃeɪn/ = NOUN: زنجیر, سلسله, حلقه, رشته, رشته, ریسه, کند و زنجیز;
VERB: زنجیر کردن, زنجیرهای کردن;
USER: زنجیر, زنجیره, زنجیره ای, های زنجیره, سلسله
GT
GD
C
H
L
M
O
channel
/ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره;
VERB: کندن, شیار دار کردن;
USER: کانال, کاناله, کانال های, های کانال, کانال را
GT
GD
C
H
L
M
O
channels
/ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره;
USER: کانال, کانال های, کانالهای, کانال ها, از کانال
GT
GD
C
H
L
M
O
chat
/tʃæt/ = NOUN: گپ, سخن دوستانه, درد دل;
VERB: گپ زدن, دوستانه حرف زدن, پر حرفی کردن;
USER: گپ زدن, چت, گپ, چت کنید, چت کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
chatbot
GT
GD
C
H
L
M
O
chatbots
GT
GD
C
H
L
M
O
checklist
/ˈtʃek.lɪst/ = USER: چک لیست, فهرست, چک لیستی, چک لست, چک لیست و
GT
GD
C
H
L
M
O
choice
/tʃɔɪs/ = NOUN: انتخاب, پسند, چیز نخبه;
ADJECTIVE: برگزیده;
USER: انتخاب, دامنه انتخاب, حق انتخاب, انتخاب خود, را انتخاب
GT
GD
C
H
L
M
O
choosing
/tʃuːz/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن, گزیدن, خواستن, پسندیدن, جدا کردن;
USER: انتخاب, را انتخاب, در انتخاب, انتخاب می, برای انتخاب
GT
GD
C
H
L
M
O
class
/klɑːs/ = NOUN: کلاس, طبقه, رده, دسته, گروه, نوع, زمره, رسته, جور, سنخ, هماموزگان;
VERB: طبقه بندی کردن;
USER: کلاس, طبقه, رده, دسته, نوع
GT
GD
C
H
L
M
O
click
/klɪk/ = NOUN: تیک, صدای مختصر, تلنگر, صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین;
VERB: صدا کردن;
USER: کلیک کنید, کلیک, را کلیک کنید, با کلیک, کلیک بر روی
GT
GD
C
H
L
M
O
collection
/kəˈlek.ʃən/ = NOUN: مجموعه, کلکسیون, وصول, جمع اوری, اجتماع, گرد اوری, گرداورد;
USER: مجموعه, جمع آوری, مجموعه ای, کلکسیون, وصول
GT
GD
C
H
L
M
O
combine
/kəmˈbaɪn/ = NOUN: کمباین, ماشین درو وخرمنکوبی;
VERB: ترکیب کردن, مخلوط کردن, باهم پیوستن, متحد شدن, امیختن ترکیب شدن;
USER: ترکیب کردن, ترکیب, هم ترکیب, ترکیب شده, با هم ترکیب
GT
GD
C
H
L
M
O
comes
/kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: می آید, آید, در می آید, می آید به, می آید و
GT
GD
C
H
L
M
O
coming
/ˈkʌm.ɪŋ/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: آینده, آمدن, در آینده, از آمدن, آمدن است
GT
GD
C
H
L
M
O
commerce
/ˈkɒm.ɜːs/ = NOUN: تجارت, بازرگانی, معاشرت;
USER: تجارت, بازرگانی, های تجارت, تجارت را, تجارت است
GT
GD
C
H
L
M
O
communicate
/kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن;
USER: ارتباط, ارتباط برقرار, برقراری ارتباط, ارتباط برقرار کنید, ارتباط برقرار کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
communicated
/kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن;
USER: ابلاغ, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, ارتباط برقرار می, در ارتباط برقرار
GT
GD
C
H
L
M
O
communicates
/kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن;
USER: ارتباط, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار می, در ارتباط است, ها ارتباط برقرار
GT
GD
C
H
L
M
O
communications
/kəˌmjuː.nɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: ارتباطات;
USER: ارتباطات, ارتباطی, های ارتباطی, ارتباطات است
GT
GD
C
H
L
M
O
companies
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
USER: شرکت, شرکت های, شرکت ها, از شرکت, از شرکت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
competitive
/kəmˈpet.ɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: رقابتی, قابل رقابت, مسابقهای;
USER: رقابتی, رقابت, های رقابتی, قابل رقابت, رقابتی است
GT
GD
C
H
L
M
O
completes
/kəmˈpliːt/ = VERB: کامل کردن, تکمیل کردن, انجام دادن, بانجام رساندن, سپری کردن, خاتمه دادن;
USER: کامل, اتمام, را کامل, از اتمام, به اتمام
GT
GD
C
H
L
M
O
complexity
/kəmˈplek.sɪ.ti/ = NOUN: پیچیدگی, درهمی, هم تافتی, بغرنجی;
USER: پیچیدگی, پیچیدگی های, و پیچیدگی, از پیچیدگی, به پیچیدگی
GT
GD
C
H
L
M
O
compliance
/kəmˈplaɪ.əns/ = NOUN: قبول, موافقت, اجابت, بر اوردن;
USER: قبول, انطباق, پیروی از, موافقت, اجابت
GT
GD
C
H
L
M
O
components
/kəmˈpəʊ.nənt/ = NOUN: اجزاء;
USER: اجزاء, اجزای, مولفه, اجزا, اجزای سازنده
GT
GD
C
H
L
M
O
compound
/ˈkɒm.paʊnd/ = NOUN: ترکیب, محوطه, جسم مرکب, بلور دوتایی;
ADJECTIVE: مرکب, جسم مرکب, چند جزئی, لفظ مرکب;
VERB: ترکیب کردن, امیختن, مخلوط کردن;
USER: ترکیب, مرکب, ترکیبی, ترکیبات, محوطه
GT
GD
C
H
L
M
O
comprehensive
= ADJECTIVE: جامع, وسیع, بسیط, مشروح, محیط, فرا گیرنده;
USER: جامع, و جامع, جامع در, جامع است, ای جامع
GT
GD
C
H
L
M
O
concerns
/kənˈsɜːn/ = NOUN: علاقه, ربط, بابت, بستگی, پروا;
USER: نگرانی, نگرانی های, نگرانی ها, نگرانی در, به نگرانی های
GT
GD
C
H
L
M
O
conforms
/kənˈfɔːm/ = VERB: مطابقت کردن, همنوایی کردن, وفق دادن, پیروی کردن, موافقت کردن;
USER: مطابقت دارد, مطابقت, مطابق, مطابق با, انطباقش
GT
GD
C
H
L
M
O
connectors
/kəˈnek.tər/ = NOUN: رابط, متصل کننده, اتصال, بست;
USER: اتصالات, کانکتور, اتصال دهنده, اتصال دهنده ها, اتصال دهنده های
GT
GD
C
H
L
M
O
consistent
/kənˈsɪs.tənt/ = ADJECTIVE: استوار, نامتناقض, ثابت قدم;
USER: استوار, سازگار, سازگار است, سازگار باشد, های سازگار
GT
GD
C
H
L
M
O
consultant
/kənˈsʌl.tənt/ = NOUN: مشاور, رایزن;
USER: مشاور, مشاور و, مشاور در, مشاور با
GT
GD
C
H
L
M
O
consumer
/kənˈsjuː.mər/ = NOUN: مصرف کننده;
USER: مصرف کننده, مصرف کنندگان, های مصرف کننده, مصرف کننده در, مصرف کننده را
GT
GD
C
H
L
M
O
consumers
/kənˈsjuː.mər/ = NOUN: مصرف کننده;
USER: مصرف کنندگان, مصرف کنندگان در, از مصرف کنندگان, مصرف کنندگان است, مصرف کنندگان به
GT
GD
C
H
L
M
O
content
/kənˈtent/ = NOUN: مقدار, محتوی, مفاد, حجم, گنجایش, خوشنودی, فحوا;
ADJECTIVE: راضی, خرسند, خوشنود;
VERB: راضی کردن, قانع کردن, خرسند کردن;
USER: مقدار, محتوای, محتوا, محتوی, مطالب و محتوا
GT
GD
C
H
L
M
O
context
/ˈkɒn.tekst/ = NOUN: زمینه, متن, مفاد;
USER: زمینه, متن, چارچوب, بستر, زمینه های
GT
GD
C
H
L
M
O
control
/kənˈtrəʊl/ = NOUN: کنترل, بازرسی, باز بینی, کاربری;
VERB: کنترل کردن, نظارت کردن, تنظیم کردن;
USER: کنترل, را کنترل, کنترل کنید, کنترل می, در کنترل
GT
GD
C
H
L
M
O
controls
/kənˈtrəʊl/ = NOUN: کنترل, بازرسی, باز بینی, کاربری;
USER: کنترل, کنترل های, گروه کنترل, کنترل ها, در گروه شاهد
GT
GD
C
H
L
M
O
conversational
/ˌkɒn.vəˈseɪ.ʃən.əl/ = ADJECTIVE: محاورهای, مکالمهای;
USER: محاورهای, محاوره, محاوره ای, مکالمهای, مکالمهای و گفتوگومحور
GT
GD
C
H
L
M
O
conversations
/ˌkɒn.vəˈseɪ.ʃən/ = NOUN: مکالمه, گفتگو, صحبت, محاوره, سخن, گفت و شنید;
USER: مکالمات, گفتگو, مکالمه, گفتگوهای, صحبت های
GT
GD
C
H
L
M
O
core
/kɔːr/ = NOUN: هسته, چنبره, مغز ودرون هرچیزی;
USER: هسته, هسته ای, هسته اصلی, های هسته, هسته مرکزی
GT
GD
C
H
L
M
O
corporate
/ˈkɔː.pər.ət/ = ADJECTIVE: دارای شخصیت حقوقی, یکی شده, بصورت شرکت درامده;
USER: شرکت ها, شرکت, شرکت های بزرگ, شرکتی, های شرکت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
correct
/kəˈrekt/ = ADJECTIVE: صحیح, درست, چیز درست;
VERB: تصحیح کردن, صحیح کردن, اصلاح کردن, تادیب کردن;
USER: اصلاح, تصحیح, را تصحیح, را اصلاح, تصحیح کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
cost
/kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر;
VERB: ارزیدن, قیمت داشتن, ارزش داشتن;
USER: هزینه, هزینه های, خرج, مقرون به صرفه, هزینه در بر
GT
GD
C
H
L
M
O
could
/kʊd/ = VERB: میتوانست;
USER: میتوانست, می تواند, تواند, توانست, می توانند
GT
GD
C
H
L
M
O
coverage
/ˈkʌv.ər.ɪdʒ/ = NOUN: پوشش, شمول;
USER: پوشش, تحت پوشش, پوشش خبری, پوشش های, با پوشش
GT
GD
C
H
L
M
O
covered
/-kʌv.əd/ = ADJECTIVE: سرپوشیده, مستور;
USER: پوشش داده شده, تحت پوشش, پوشیده شده, تحت پوشش قرار, پوشانده شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
covering
/ˈkʌv.ər.ɪŋ/ = NOUN: پوشش, جلد, پوشه, سر پوش;
ADJECTIVE: شامل, دربرگیرنده;
USER: پوشش, را پوشش, شامل, را پوشش می, را تحت پوشش
GT
GD
C
H
L
M
O
create
/kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن;
USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می
GT
GD
C
H
L
M
O
created
/kriˈeɪt/ = ADJECTIVE: ساخته;
USER: ساخته, ایجاد, ایجاد شده, ایجاد می, را ایجاد
GT
GD
C
H
L
M
O
creates
/kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن;
USER: ایجاد, ایجاد می, را ایجاد, را ایجاد می, ایجاد می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
crisscrossing
/ˈkrɪsˌkrɔs/ = USER: متقاطع, تلاقی پیدا, مورب قرار,
GT
GD
C
H
L
M
O
crm
= USER: CRM, های CRM, CRM به, CRM را
GT
GD
C
H
L
M
O
custom
/ˈkʌs.təm/ = NOUN: رسم, سنت, عرف, مرسوم, عادت, حقوق گمرکی, برحسب عادت, خوی;
USER: رسم, سفارشی, های سفارشی, سنت, عرف
GT
GD
C
H
L
M
O
customer
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتری, مشتریان, به مشتریان, مشتری می, به مشتری
GT
GD
C
H
L
M
O
customers
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از
GT
GD
C
H
L
M
O
customize
/ˈkʌs.tə.maɪz/ = VERB: معتاد کردن;
USER: سفارشی, سفارشی کردن, را سفارشی, سفارشی کنید, های سفارشی
GT
GD
C
H
L
M
O
customized
/ˈkʌs.tə.maɪz/ = VERB: معتاد کردن;
USER: سفارشی, های سفارشی, سفارشی شده, سفارشی شود, را سفارشی
GT
GD
C
H
L
M
O
customizing
/ˈkʌs.tə.maɪz/ = VERB: معتاد کردن;
USER: سفارشی, سفارشی کردن, های سفارشی, سفارشی به, سفارشی سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
cybersecurity
/ˌsībərsiˈkyo͝oritē/ = USER: امنیت, امنیت سایبر, امنیت سایبری, امنیت رایانهای, مجازی
GT
GD
C
H
L
M
O
data
/ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ;
USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
day
/deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم;
USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در
GT
GD
C
H
L
M
O
decrease
/dɪˈkriːs/ = NOUN: کاهش, تنزیل;
VERB: کاستن, خرد شدن, نقصان یافتن, کم کردن یا شدن, خرد کردن, خرد ساختن, خیلی کم کردن;
USER: کاهش, را کاهش, کاهش دهد, کاهش می, کاهش می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
deliver
/dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن;
USER: ارائه, تحویل, رساندن, تحویل می, را ارائه
GT
GD
C
H
L
M
O
delivering
/dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن;
USER: ارائه, تحویل, رساندن, در ارائه, با ارائه
GT
GD
C
H
L
M
O
demanding
/dɪˈmɑːn.dɪŋ/ = ADJECTIVE: خواهان, خواستار, سخت, طالب, مبرم, مصر, سخت گیر;
USER: خواستار, خواهان, و خواستار, که خواستار, سخت
GT
GD
C
H
L
M
O
depending
/dɪˈpend/ = ADJECTIVE: مربوط, متعلق;
USER: بسته, بسته به, با توجه, بسته به نوع
GT
GD
C
H
L
M
O
deploy
/dɪˈplɔɪ/ = NOUN: گسترش;
VERB: گسترش یافتن, بحالت صف دراوردن, قرار دادن قشون;
USER: گسترش, استقرار, مستقر, اعزام به, از اعزام
GT
GD
C
H
L
M
O
designed
/dɪˈzaɪn/ = ADJECTIVE: عمدی;
USER: طراحی, طراحی شده, طراحی شده است, طراحی شده اند, های طراحی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
designing
/dɪˈzaɪ.nɪŋ/ = NOUN: طراحی;
ADJECTIVE: زیرک, حیله گر;
USER: طراحی, در طراحی, به طراحی, های طراحی
GT
GD
C
H
L
M
O
despite
/dɪˈspaɪt/ = PREPOSITION: با وجود, علیرغم, با اینکه, مخالف;
USER: با وجود, علیرغم, به رغم, علی رغم
GT
GD
C
H
L
M
O
determine
/dɪˈtɜː.mɪn/ = VERB: مشخص کردن, تعیین کردن, معین کردن, تصمیم گرفتن, حکم دادن, معلوم کردن, محدود کردن;
USER: مشخص کردن, تعیین, تعیین می, تعیین کند, منظور تعیین
GT
GD
C
H
L
M
O
develop
/dɪˈvel.əp/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن;
USER: توسعه, گسترش, را توسعه, به توسعه, توسعه می
GT
GD
C
H
L
M
O
developed
/dɪˈvel.əpt/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن;
USER: توسعه, توسعه یافته, توسعه داده, را توسعه, توسعه یافته است
GT
GD
C
H
L
M
O
developers
/dɪˈvel.ə.pər/ = NOUN: توسعه دهنده, ظاهر کننده عکس;
USER: توسعه دهندگان, به توسعه دهندگان, از توسعه دهندگان, توسعه دهندگان را, توسعه دهندگان به
GT
GD
C
H
L
M
O
development
/dɪˈvel.əp.mənt/ = NOUN: توسعه, رشد, پیشرفت, نمو, ایجاد, بسط, ظهور, ترقی, سیر, تقریر, پیش روی, سیر تکاملی;
USER: توسعه, رشد, پیشرفت, ایجاد, نمو
GT
GD
C
H
L
M
O
device
/dɪˈvaɪs/ = NOUN: دستگاه, شیوه, اختراع, اسباب, شعار, اندیشه;
USER: دستگاه, وسیله, دستگاه های, از دستگاه, دستگاه به
GT
GD
C
H
L
M
O
did
/dɪd/ = VERB: انجام داد, کرد;
USER: کرد, بود, انجام داد, انجام دادند, انجام دادیم
GT
GD
C
H
L
M
O
didn
/ˈdɪd.ənt/ = USER: هیچ تضمین و قولی مبنی بر این که حتما, نزد, نتونستی به اون, نتونستی, نتونستی به
GT
GD
C
H
L
M
O
difficult
/ˈdɪf.ɪ.kəlt/ = ADJECTIVE: مشکل, دشوار, سخت, صعب, سخت گیر, معضل, گرفتگیر, پر اشکال, ژرف, غامض, پر دردسر, پر زحمت;
USER: دشوار, مشکل, سخت, دشوار است, مشکل است
GT
GD
C
H
L
M
O
dip
/dɪp/ = NOUN: شیب, غسل, جیب بر;
VERB: تعمید دادن, پایین امدن;
USER: شیب, فرو, غسل, فرو کردن, فرو برده
GT
GD
C
H
L
M
O
disillusionment
/ˌdisəˈlo͞oZHənmənt/ = USER: سرخوردگی, توهم, ناامیدی, سرخوردگی را, سرخوردگی در
GT
GD
C
H
L
M
O
disrupt
/dɪsˈrʌpt/ = VERB: درهم گسیختن, منقطع کردن;
USER: را مختل, مختل, مختل کردن, اخلال در, را مختل کند
GT
GD
C
H
L
M
O
do
/də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید;
USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
documents
/ˈdɒk.jʊ.mənt/ = NOUN: سند, مدرک, تمسک, دستاویز;
USER: اسناد, مدارک, اسناد و مدارک, اسناد را, از اسناد
GT
GD
C
H
L
M
O
does
/dʌz/ = VERB: میکند;
USER: میکند, کند, می کند, نشانی از, انجام می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
doesn
/ˈdʌz.ənt/ = USER: نشانی, ندارد, نشانی از, فاسد, مؤثر واقع نشد
GT
GD
C
H
L
M
O
done
/dʌn/ = ADJECTIVE: انجام شده, وقوع یافته;
USER: انجام شده, انجام, انجام داده, انجام می شود, انجام شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
door
/dɔːr/ = NOUN: درب, در, باب, راهرو;
USER: درب, درها, درب را, باب, درب و
GT
GD
C
H
L
M
O
double
/ˈdʌb.l̩/ = ADVERB: دو برابر;
ADJECTIVE: برابر, دوتایی, دولا, دوتا, همزاد;
VERB: دو برابر کردن, مضاعف کردن, دولا کردن;
NOUN: جفت, دوسر, المثنی;
USER: دو برابر, را دو برابر, دو برابر شود, دو برابر می, دو برابر کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
down
/daʊn/ = ADJECTIVE: پایین, غمگین, دلتنگ, از کار افتاده, کرک صورت پایین;
ADVERB: پایین, سوی پایین, بطرف پایین, بزیر;
NOUN: پایین, کرک, پرهای ریزی که برای متکا بکار میرود;
PREPOSITION: زیر;
USER: پایین, کردن, به پایین, را پایین, پایین می
GT
GD
C
H
L
M
O
download
/ˌdaʊnˈləʊd/ = USER: دانلود, دانلود کنید, را دانلود, دریافت, کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
downloads
/ˌdaʊnˈləʊd/ = USER: دریافت ها, بارگیری, بارگیری در, دریافت, دانلود
GT
GD
C
H
L
M
O
drive
/draɪv/ = VERB: راندن, بردن, اتومبیل راندن, تحریک کردن, عقب نشاندن, کوبیدن;
USER: راندن, رانندگی, رانندگی کنید, رانندگی می, رانندگی در
GT
GD
C
H
L
M
O
dubbed
/dʌb/ = VERB: فیلم را دوبله کردن, تفویض مقام کردن, چرب کردن, دوبل کردن, باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطا کردن;
USER: دوبله, لقب, نامیده, دوبله شده, به لقب
GT
GD
C
H
L
M
O
during
/ˈdjʊə.rɪŋ/ = PREPOSITION: طی, در طی, هنگام, در مدت, ظرف, فاصله, سر;
USER: در طی, در طول, طی, هنگام, در مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
e
/iː/ = NOUN: پنجمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: الکترونیکی, E, الکترونیک, های الکترونیکی, تجارت الکترونیک
GT
GD
C
H
L
M
O
each
/iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی;
PRONOUN: هر یک;
USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر
GT
GD
C
H
L
M
O
early
/ˈɜː.li/ = ADJECTIVE: اولیه, زود, مربوط به قدیم;
ADVERB: در اوایل, در ابتدا, بزودی;
USER: در اوایل, اوایل, اولیه, زود, زود هنگام
GT
GD
C
H
L
M
O
earth
/ɜːθ/ = NOUN: زمین, کره زمین, خاک, سطح زمین, دنیای فانی, سکنه زمین;
VERB: با خاک پوشاندن;
USER: زمین, زمین را, زمین است, خاک, کره زمین
GT
GD
C
H
L
M
O
easy
/ˈiː.zi/ = ADJECTIVE: ساده, اسان, سهل, روان, ملایم, سبک, بی زحمت, اسوده, بدون اشکال;
USER: ساده, آسان, آسان می, بسیار آسان, را آسان
GT
GD
C
H
L
M
O
ecosystem
/ˈekōˌsistəm,ˈēkō-/ = NOUN: بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله در طبیعت بدهد;
USER: اکوسیستم, زیست محیطی, اکوسیستمی, زیست بوم, اکوسیستم های
GT
GD
C
H
L
M
O
ecosystems
/ˈekōˌsistəm,ˈēkō-/ = NOUN: بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله در طبیعت بدهد;
USER: اکوسیستم, اکوسیستم های, اکوسیستم ها, زیست بوم ها, زیست بوم های
GT
GD
C
H
L
M
O
elements
/ˈel.ɪ.mənt/ = NOUN: عنصر, اصل, اساس, جسم بسیط, جوهر فرد, محیط طبیعی, اخشیج;
USER: عناصر, عنصر, از عناصر, عناصر را
GT
GD
C
H
L
M
O
elevate
/ˈel.ɪ.veɪt/ = VERB: بالا بردن, بلند کردن, ترفیع دادن, افراشتن, عالی کردن, نشاط دادن;
USER: بالا بردن, ترفیع دادن, بلند کردن, افراشتن, عالی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
email
/ˈiː.meɪl/ = USER: ایمیل, ایمیل به, پست الکترونیک, به ایمیل, به ایمیل یک
GT
GD
C
H
L
M
O
employee
/ɪmˈplɔɪ.iː/ = NOUN: کارمند, کارگر, مستخدم, مستخدم زن, عضو;
USER: کارمند, کارکنان, از کارکنان, کارگر, مستخدم
GT
GD
C
H
L
M
O
employees
/ɪmˈplɔɪ.iː/ = NOUN: کارمند, کارگر, مستخدم, مستخدم زن, عضو;
USER: کارکنان, کارمندان, کارمند, از کارکنان, از کارمندان
GT
GD
C
H
L
M
O
enable
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: قادر ساختن, فعال کردن, را قادر, قادر می سازد, را قادر می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
enabling
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, قادر میسازد, را قادر میسازد, قادر می سازد تا
GT
GD
C
H
L
M
O
encryption
/ɪnˈkrɪpt/ = USER: رمزگذاری, رمز نگاری, های رمزنگاری, از رمزنگاری, های رمز نگاری
GT
GD
C
H
L
M
O
end
/end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام;
VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن;
USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه
GT
GD
C
H
L
M
O
engagement
/enˈgājmənt/ = NOUN: نامزدی, اشتغال, سرگرمی, عهده;
USER: نامزدی, تعامل, مشارکت, درگیری, اشتغال
GT
GD
C
H
L
M
O
engine
/ˈen.dʒɪn/ = NOUN: موتور, ماشین, ماشین بخار, محرک, اسباب, الت;
USER: موتور, موتور های, موتور را, های موتور, موتور در
GT
GD
C
H
L
M
O
enlarge
/ɪnˈlɑːdʒ/ = VERB: بزرگ کردن, توسعه دادن, وسیع کردن, بسط دادن, با تفصیل شرح دادن;
USER: بزرگ کردن, تصویر را بزرگ تر ببینید, سایز بزرگ, در سایز بزرگ
GT
GD
C
H
L
M
O
ensure
/ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در;
USER: اطمینان از, اطمینان, حصول اطمینان, اطمینان حاصل, حصول اطمینان از
GT
GD
C
H
L
M
O
entered
/ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن;
USER: وارد, وارد شده, وارد شدند, وارد می, وارد شده باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
enterprise
/ˈen.tə.praɪz/ = NOUN: سرمایه گذاری, تشکیلات اقتصادی, امرخطیر, اقدام مهم, عمل تهورامیز;
USER: سرمایه گذاری, سازمانی, شرکت, های سازمانی, سرمایه گذاری در
GT
GD
C
H
L
M
O
enterprises
/ˈen.tə.praɪz/ = NOUN: سرمایه گذاری, تشکیلات اقتصادی, امرخطیر, اقدام مهم, عمل تهورامیز;
USER: شرکت, شرکت های, موسسات, شرکت ها, از شرکت
GT
GD
C
H
L
M
O
entities
/ˈen.tɪ.ti/ = NOUN: وجود;
USER: اشخاص, نهادهای, موجودیت, سازمان های, موجودیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
entrance
/ˈen.trəns/ = NOUN: ورود, مدخل, ورودیه, اجازه ورود, درون رفت, حق ورود, دروازهءدخول, درب مدخل;
VERB: اغاز مدهوش کردن, از خود بیخود کردن, زیاد شیفته کردن, در بیهوشی یا غش انداختن;
USER: ورود, ورودی, ورود به, مدخل, در ورودی
GT
GD
C
H
L
M
O
era
/ˈɪə.rə/ = NOUN: عصر, دوران, دوره, عهد, تاریخ, اغاز تاریخ, عصرتاریخی;
USER: عصر, دوران, دوره, عهد, در دوران
GT
GD
C
H
L
M
O
even
/ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه;
NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت;
ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح;
VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن;
USER: حتی, و حتی, حتی در, هم
GT
GD
C
H
L
M
O
every
/ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی;
PRONOUN: هر که;
USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر
GT
GD
C
H
L
M
O
evolve
/ɪˈvɒlv/ = VERB: در اوردن, گشادن, بیرون دادن, استنتاج کردن, نمو کردن;
USER: در اوردن, تکامل, تکامل پیدا, متحول می شه, تکامل می یابند
GT
GD
C
H
L
M
O
evolving
/ɪˈvɒlv/ = VERB: در اوردن, گشادن, بیرون دادن, استنتاج کردن, نمو کردن;
USER: در حال تکامل, حال تحول, در حال تحول, حال تحول است, در حال تحول است
GT
GD
C
H
L
M
O
exchange
/ɪksˈtʃeɪndʒ/ = NOUN: تبادل, مبادله, بورس, تعویض, معاوضه, عوض, اسعار, صرافی, تسعیر, ردو بدل کننده, ردوبدل ارز, صرافخانه, جای معاملات ارزی و سهامی;
VERB: عوض کردن, مبادله کردن, تسعیر یافتن;
USER: مبادله, تبادل, تعویض, عوض, معاوضه
GT
GD
C
H
L
M
O
experience
/ikˈspi(ə)rēəns/ = NOUN: تجربه, ورزیدگی, ازمایش, اروین, ازمودگی, کارازمودگی, مکتب, خبرگی;
VERB: تجربه کردن, تحمل کردن, کشیدن;
USER: تجربه, تجربه ای, را تجربه, از تجربه, تجربه های
GT
GD
C
H
L
M
O
experimented
/ɪkˈsper.ɪ.ment/ = VERB: تجربه کردن, ازمایش کردن;
USER: تجربه, را تجربه, به تجربه, آزمودند, آزمایش قرار
GT
GD
C
H
L
M
O
external
/ɪkˈstɜː.nəl/ = ADJECTIVE: خارجی, بیرونی, خارج, بیرون, ظاهری, ظاهر;
NOUN: سطح;
USER: خارجی, های خارجی, بیرونی, خارج, بیرون
GT
GD
C
H
L
M
O
extracting
/ɪkˈstrækt/ = ADJECTIVE: غیرقابل استخراج;
USER: استخراج, از استخراج, استخراج می, استخراج با, را استخراج
GT
GD
C
H
L
M
O
facilitate
/fəˈsɪl.ɪ.teɪt/ = VERB: تسهیل کردن, کمک کردن, اسان کردن;
USER: تسهیل, را تسهیل, تسهیل در, تسهیل می, را تسهیل می
GT
GD
C
H
L
M
O
factor
/ˈfæk.tər/ = NOUN: عامل, عامل, فاکتور, ضریب, نماینده, عامل مشترک, حق العمل کار, عامل محافظت در برابر نور آفتاب;
USER: عامل, فاکتور, عوامل, عاملی, ضریب
GT
GD
C
H
L
M
O
failures
/ˈfeɪ.ljər/ = NOUN: شکست, خرابی, عدم موفقیت, قصور, کوتاهی, ورشکستگی, واماندگی, درمانگی, بد شانسی, نا توانی;
USER: شکست, شکست های, خرابی, شکست ها, از شکست
GT
GD
C
H
L
M
O
familiarity
/fəˌmilēˈaritē,-milˈyar-/ = NOUN: انس, اشنایی, خودمانی;
USER: انس, آشنایی, به آشنایی, از آشنایی
GT
GD
C
H
L
M
O
faq
/ˌefˌeɪˈkjuː/ = USER: پرسشهای متداول قوانین راهنما تبلیغات تماس, پرسشهای متداول قوانین راهنما تبلیغات, پرسش و پاسخ, پرسشهای متداول قوانین راهنما, پرسش های متداول
GT
GD
C
H
L
M
O
fatigue
/fəˈtiːɡ/ = NOUN: قولاج اندازه گرفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
federal
/ˈfed.ər.əl/ = ADJECTIVE: فدرال, ائتلافی, اتحادی;
USER: فدرال, های فدرال, دولت فدرال, فدرال را
GT
GD
C
H
L
M
O
fees
/fē/ = NOUN: دستمزد, پرداخت, شهریه, پول, اجرت, پاداش, مزد, پردازه, پردازانه, امتیاز;
USER: هزینه, هزینه های, هزینه ها, حق الزحمه, پرداخت هزینه
GT
GD
C
H
L
M
O
few
/fjuː/ = ADJECTIVE: معدود, کمی از;
ADVERB: اندک, اندکی از;
NOUN: کم, مقدار ناچیز;
USER: کمی از, چند, معدود, کم, اندک
GT
GD
C
H
L
M
O
fewer
/fyo͞o/ = USER: کمتر, کمتری, های کمتری, تعداد کمتری, کمتری را
GT
GD
C
H
L
M
O
find
/faɪnd/ = VERB: یافتن, پیدا کردن, جستن, کشف کردن, تشخیص دادن;
NOUN: یابنده, چیز یافته;
USER: پیدا کردن, پیدا, پیدا کنید, یافتن, را پیدا
GT
GD
C
H
L
M
O
firm
/fɜːm/ = NOUN: شرکت, کارخانه, تجارتخانه;
ADJECTIVE: ثابت, سفت, محکم, استوار, راسخ, سخت, مستحکم, پایدار, پا بر جا;
USER: شرکت, محکم, استوار, سفت, راسخ
GT
GD
C
H
L
M
O
five
/faɪv/ = عدد پنج;
USER: پنج, و پنج, از پنج, پنج نفر, پنج تن
GT
GD
C
H
L
M
O
flexibility
/ˈflek.sɪ.bl̩/ = NOUN: انعطاف پذیری, انعطاف, قابلیت انعطاف, تورق;
USER: انعطاف پذیری, انعطاف, قابلیت انعطاف, انعطاف پذیری را, قابلیت انعطاف پذیری
GT
GD
C
H
L
M
O
flight
/flaɪt/ = NOUN: پرواز, گریز, عزیمت, مهاجرت, یک رشته پلکان, سلسله;
VERB: پرواز کردن, کوچ کردن, پریدن;
USER: پرواز, پرواز در, پرواز را, پرواز به
GT
GD
C
H
L
M
O
flowers
/ˈflaʊ.ər/ = NOUN: گل, شکوفه, سر, درخت گل, نخبه;
USER: گل, گل ها, گلها, گلهای, گل و
GT
GD
C
H
L
M
O
focus
/ˈfəʊ.kəs/ = NOUN: کانون, مرکز توجه, مرکز, فاصله کانونی, نقطه تقاطع, کانون عدسی, قطب;
VERB: متمرکز کردن, متمرکز کردن توجه, بکانون اوردن, میزان کردن;
USER: کانون, تمرکز, متمرکز, تمرکز می کنند, تمرکز کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
focused
/ˈfəʊ.kəst/ = USER: متمرکز, تمرکز, متمرکز شده, متمرکز شده است, متمرکز است
GT
GD
C
H
L
M
O
following
/ˈfɒl.əʊ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: متعاقب, پیرو, شرح ذیل, زیرین, متوالی;
NOUN: ذیل, پیروی, تعقیب, متابعت;
USER: متعاقب, پس از, به دنبال, پیروی, ذیل
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
four
/fɔːr/ = عدد چهار;
USER: چهار, از چهار, در چهار, چهار نفر, و چهار
GT
GD
C
H
L
M
O
framework
/ˈfreɪm.wɜːk/ = NOUN: چارچوب, کالبد, بدنه, چهارچوبه, چوب بست, استخوان بندی;
USER: چارچوب, چهارچوب, چارچوبی, چارچوب های, چارچوب کاری
GT
GD
C
H
L
M
O
frameworks
/ˈfreɪm.wɜːk/ = NOUN: چارچوب, کالبد, بدنه, چهارچوبه, چوب بست, استخوان بندی;
USER: چارچوب, چارچوبهای, چارچوب های, چارچوبها, چارچوب ها
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
fuel
/fjʊəl/ = NOUN: سوخت, تقویت;
VERB: سوخت گیری کردن, تحریک کردن, تجدید نیرو کردن;
USER: سوخت, های سوخت, سوخت را, سوخت های, های سوختی
GT
GD
C
H
L
M
O
function
/ˈfʌŋk.ʃən/ = NOUN: تابع, عمل, کارکرد, کار, وظیفه, ماموریت, کار ویژه, مقام, ایفاء, ایین رسمی, پیشه;
VERB: عمل کردن, کار کردن, وظیفه داشتن;
USER: تابع, کارکرد, عمل, کار, وظیفه
GT
GD
C
H
L
M
O
functions
/ˈfʌŋk.ʃən/ = NOUN: تابع, عمل, کارکرد, کار, وظیفه, ماموریت, کار ویژه, مقام, ایفاء, ایین رسمی, پیشه;
USER: توابع, عملکرد, عملکردهای, از توابع, توابع به
GT
GD
C
H
L
M
O
fundamental
/ˌfəndəˈmentl/ = ADJECTIVE: اساسی, بنیادی, اصلی, بنیانی, تشکیل دهنده, واجب;
USER: اساسی, بنیادی, بنیادین, های اساسی, اصلی
GT
GD
C
H
L
M
O
future
/ˈfjuː.tʃər/ = ADJECTIVE: بعدی, مربوط باینده;
NOUN: اینده, بعد اینده, اتیه;
USER: بعدی, آینده, در آینده, آینده ای, های آینده
GT
GD
C
H
L
M
O
g
/dʒiː/ = NOUN: حرف هفتم الفبای انگلیسی;
USER: گرم, G, گرم در, گرم بر, گرم به
GT
GD
C
H
L
M
O
gap
/ɡæp/ = NOUN: شکاف, وقفه, درز, رخنه, شق, اختلاف زیاد, دهنه, جای باز;
VERB: شکافدار کردن;
USER: شکاف, فاصله, وقفه, شکاف در, شکاف را
GT
GD
C
H
L
M
O
garnering
/ˈɡɑː.nər/ = VERB: انبار کردن, انباشتن, درویدن;
USER: کسب, از garnering, بدست میآورد, بدست میآورد و, آثار کالینز به,
GT
GD
C
H
L
M
O
gate
/ɡeɪt/ = NOUN: دروازه, مدخل, گیت, دریچه, باب, ورودیه, در بزرگ, دریجه سد, وسایل ورود;
USER: دروازه, گیت, دروازه های, دریچه, دروازه ورودی
GT
GD
C
H
L
M
O
gathered
/ˈɡæð.ər/ = ADJECTIVE: فراهم;
USER: جمع آوری, جمع, جمع شده, جمع آوری شده, جمع شده بودند
GT
GD
C
H
L
M
O
get
/ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن;
NOUN: زایش, تولد;
USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت
GT
GD
C
H
L
M
O
gets
/ɡet/ = NOUN: زایش, تولد;
USER: می شود, شود, میشود, می شود به, می شود در
GT
GD
C
H
L
M
O
getting
/ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن;
USER: گرفتن, شدن, به دست آوردن, از گرفتن, برای گرفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
giants
/ˈdʒaɪ.ənt/ = NOUN: غول, ادم غول پیکر, نرهغول;
USER: غول, غول های, غولهای, غول ها, غول پیکر
GT
GD
C
H
L
M
O
giving
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن;
USER: دادن, ارائه, دادن به, با دادن, از دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
go
/ɡəʊ/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, راهی شدن;
NOUN: سیر;
USER: رفتن, بروید, برود, برو, رفتن به
GT
GD
C
H
L
M
O
going
/ˈɡəʊ.ɪŋ/ = NOUN: رفتن, جریان, گام, عزیمت, وضع زمین, وضع جاده, زمین جاده, پهنای پله, مشی زندگی;
ADJECTIVE: جاری, رایج, موجود, سایر;
USER: رفتن, قصد, رفتن به, جریان, قصد دارم
GT
GD
C
H
L
M
O
good
/ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل;
NOUN: خوبی, خیر;
USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک
GT
GD
C
H
L
M
O
ground
/ɡraʊnd/ = NOUN: زمین, زمینه, خاک, میدان, پایه, اساس, پا, سبب, مستمسک;
ADJECTIVE: اساسی;
VERB: بناء کردن, بگل نشاندن;
USER: زمین, زمینه, خاک, پایه, میدان
GT
GD
C
H
L
M
O
growth
/ɡrəʊθ/ = NOUN: رشد, افزایش, پیشرفت, اثر, ترقی, تومور, نتیجه, حاصل, نمود, روش, گوشت زیادی, چيز زائد;
USER: رشد, رشد و, افزایش, رشد را, و رشد
GT
GD
C
H
L
M
O
guide
/ɡaɪd/ = NOUN: راهنما, کتاب راهنما, رهبر, هادی;
VERB: راهنمایی کردن, تعلیم دادن;
USER: راهنمایی, هدایت, راهنمایی می, هدایت کند, را هدایت
GT
GD
C
H
L
M
O
half
/hɑːf/ = NOUN: نیمی, نیمه, نیم, نصف, نصفه, شقه, طرف, شریک;
ADJECTIVE: ناقص;
ADVERB: بطور ناقص;
USER: نیم, نیمه, نیمی, نصف, نیمی از
GT
GD
C
H
L
M
O
handful
/ˈhænd.fʊl/ = NOUN: مشت, تنی چند;
USER: مشت, تعداد انگشت شماری, مشتی, تنی چند, تعداد معدودی
GT
GD
C
H
L
M
O
handle
/ˈhæn.dəl/ = NOUN: دسته, لمس, قبضه, قبضه شمشیر, وسیله, احساس با دست, فرصت;
VERB: بکار بردن, رفتار کردن, دست زدن به, استعمال کردن, دسته گذاشتن;
USER: دسته, مسئولیت رسیدگی, که مسئولیت رسیدگی, رسیدگی به
GT
GD
C
H
L
M
O
harder
/hɑːd/ = USER: سخت تر, سخت, سخت تر از, مشکل تر, سخت تر است
GT
GD
C
H
L
M
O
has
/hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
haven
/ˈheɪ.vən/ = NOUN: پناهگاه, جای امن, بندرگاه, لنگر گاه;
USER: پناهگاه, پناهگاه های, بندرگاه, جای امن, لنگر گاه
GT
GD
C
H
L
M
O
heard
/hɪər/ = VERB: شنیدن, گوش کردن, گوش دادن به, پذیرفتن, استماع کردن, درک کردن, اطاعت کردن;
USER: شنیده, شنیده می, شنیده ام, را شنیده, شنیده است
GT
GD
C
H
L
M
O
help
/help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی;
VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن;
USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری
GT
GD
C
H
L
M
O
helpful
/ˈhelp.fəl/ = ADJECTIVE: مفید, کمک کننده;
USER: مفید, کمک کننده, مفید باشد, مفید باشند, مفید واقع
GT
GD
C
H
L
M
O
helping
/ˈhel.pɪŋ/ = NOUN: کمک, یاری, یک وعده یا پرس خوراک;
ADJECTIVE: ممد, معین;
USER: کمک, کمک به, کمک می, یاری, کمک می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
helps
/help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی;
USER: کمک می کند, کمک می کند تا, کمک میکند, کمک میکند تا, کمک می کند که
GT
GD
C
H
L
M
O
host
/həʊst/ = NOUN: میزبان, دسته, سپاه, صاحبخانه, مهمانخانه دار, خانه دار, ازدحام, مهمان دار, انگل دار, خواجه, گروه;
USER: میزبان, های میزبان, میزبان را, میزبان در, میزبان از
GT
GD
C
H
L
M
O
how
/haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب;
NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد;
USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز
GT
GD
C
H
L
M
O
ideally
/aɪˈdɪə.li/ = USER: ایده آل, حالت ایده آل, در حالت ایده آل, و ایده آل, طور ایده آل
GT
GD
C
H
L
M
O
if
/ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض;
NOUN: شرط, تصور;
USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه
GT
GD
C
H
L
M
O
implementation
/ˈɪm.plɪ.ment/ = NOUN: اجرا, انجام;
USER: اجرا, اجرای, پیاده سازی, انجام, های پیاده سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
important
/ɪmˈpɔː.tənt/ = ADJECTIVE: مهم, عمده, با اهمیت, پر اهمیت, خطیر, ژرف, فوق العاده;
USER: مهم, مهمی, مهم است, های مهم, بسیار مهم
GT
GD
C
H
L
M
O
impossible
/ɪmˈpɒs.ɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: غیر ممکن, ممتنع, نشدنی, امکان نا پذیر, غیر عملی, غیر میسر, نامحتمل;
USER: غیر ممکن, غیر ممکن است, غیرممکن, غیرممکن است, را غیر ممکن
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
include
/ɪnˈkluːd/ = VERB: قرار دادن, شامل بودن, در برداشتن, شمردن, به حساب اوردن, عبارت بودن از, متضمن بودن;
USER: عبارتند از, شامل, عبارتند, ها شامل
GT
GD
C
H
L
M
O
includes
/ɪnˈkluːd/ = USER: شامل, را شامل, ها شامل, که شامل
GT
GD
C
H
L
M
O
increase
/ɪnˈkriːs/ = NOUN: افزایش, رشد, اضافه, توسعه, فزونی, تکثیر, ترقی;
VERB: زیاد شدن, افزودن, زیاد کردن, توسعه دادن, توانگر کردن, ترفیع دادن, تکثیر کردن;
USER: افزایش, افزایش دهد, افزایش می دهد, را افزایش دهد, را افزایش می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
increasingly
/ɪnˈkriː.sɪŋ.li/ = USER: به طور فزاینده, طور فزاینده, فزاینده ای, طور فزاینده ای, به طور فزاینده ای
GT
GD
C
H
L
M
O
individual
/ˌindəˈvijəwəl/ = ADJECTIVE: فردی, تک, منحصر بفرد, متعلق بفرد;
NOUN: فرد, شخص;
USER: فرد, فردی, های فردی, شخص, منحصر به فرد
GT
GD
C
H
L
M
O
industry
/ˈɪn.də.stri/ = NOUN: صنعت, صنایع, ابتکار, مجاهدت, پیشه و هنر;
USER: صنعت, صنایع, در صنعت, صنعت به, های صنعت
GT
GD
C
H
L
M
O
information
/ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ;
USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع
GT
GD
C
H
L
M
O
inputs
/ˈɪn.pʊt/ = NOUN: درون گذاشت, پول بمیان نهاده, خرج, نیروی مصرف شده;
USER: ورودی, ورودی های, نهاده ها, ورودی ها, ورودیهای
GT
GD
C
H
L
M
O
inquiry
/ɪnˈkwaɪə.ri/ = NOUN: پرسش, استعلام, پرس و جو, تحقیق, رسیدگی, جستار, استفسار, خبر گیری, سراغ, سئوال, باز جویی;
USER: تحقیق, پرسش, پرس و جو, استعلام, رسیدگی
GT
GD
C
H
L
M
O
inside
/ɪnˈsaɪd/ = NOUN: داخل, تو, باطن, اعضای داخلی;
ADVERB: درون, بطن هر چیزی, نزدیک بمرکز;
ADJECTIVE: قسمت داخلی, نزدیک بمرکز;
PREPOSITION: داخل و یا توی چیزی;
USER: داخل, در داخل, درون, در درون, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
integrate
/ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = VERB: کامل کردن, درست کردن, تمام کردن, یکی کردن, تابعه اولیه چیزی را گرفتن;
USER: ادغام, یکپارچه, یکپارچه سازی, به یکپارچه سازی, ادغام و
GT
GD
C
H
L
M
O
integration
/ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = NOUN: ائتلاف, اختلاط, انضمام, یک پارچگی, اتحاد عناصر مختلف اجتماع;
USER: ادغام, یکپارچه سازی, یکپارچگی, های یکپارچه سازی, ادغام شده
GT
GD
C
H
L
M
O
integrations
= NOUN: اختلاط, ائتلاف, انضمام, اتحاد عناصر مختلف اجتماع, یک پارچگی;
USER: یکپارچگی, یکپارچه سازی, هماهنگی,
GT
GD
C
H
L
M
O
integrator
/ˈɪntɪɡreɪtər/ = NOUN: ایجاد کننده ائتلاف یا انضمام;
USER: ایجاد کننده ائتلاف یا انضمام, انتگرال, ائتلاف یا انضمام, کننده ائتلاف یا انضمام, یا انضمام
GT
GD
C
H
L
M
O
intelligence
/inˈtelijəns/ = NOUN: هوش, جاسوسی, بینش, خرد, ذکاوت, فهم, فراست, زیرکی, اگاهی, روح پاک یا دانشمند;
USER: هوش, اطلاعاتی, های اطلاعاتی, جاسوسی, دانایی و آگاهی
GT
GD
C
H
L
M
O
intent
/ɪnˈtent/ = NOUN: قصد, نیت, منظور, مفاد, تصمیم, فکر, عمد, مرام, معنی;
ADJECTIVE: مصمم;
USER: قصد, نیت, منظور, مصمم, تصمیم
GT
GD
C
H
L
M
O
interact
/ˌɪn.təˈrækt/ = VERB: متقابلا اثر کردن, فعل و انفعال داخلی داشتن;
USER: تعامل, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, در تعامل, تعامل داشته
GT
GD
C
H
L
M
O
interaction
/ˌɪn.təˈræk.ʃən/ = NOUN: اثر متقابل, فعل و انفعال;
USER: فعل و انفعال, تعامل, اثر متقابل, تعامل با, به تعامل
GT
GD
C
H
L
M
O
internal
/ɪnˈtɜː.nəl/ = ADJECTIVE: داخلی, درونی, باطنی, ناشی از درون;
USER: داخلی, درونی, های داخلی, داخلی را, داخلی است
GT
GD
C
H
L
M
O
into
/ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف;
USER: به, را, را به, را در, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
intuitive
/ɪnˈtjuː.ɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: حسی, مستقیما درک کننده, بصیر, مبنی بر درک یا انتقال مستقیم;
USER: حسی, بصری, شهودی, بصری ساده, بصری است
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
isn
/ˈɪz.ənt/ = USER: چندان, ISN, ISN مربوط, ISN مربوط به, ISN مقداری برابربا
GT
GD
C
H
L
M
O
issues
/ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد, پی امد, نژاد, اولاد, نتیجه بحی;
USER: مسائل مربوط به, مسائل, مسائل مربوط, به مسائل, مسائل را
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
its
/ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن;
USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در
GT
GD
C
H
L
M
O
just
/dʒʌst/ = ADVERB: فقط, تنها, عینا, در همان دم, اندکی پیش;
ADJECTIVE: درست, عادل, منصفانه, منصف, مقتضی, باانصاف;
NOUN: دادگر;
USER: فقط, تنها, درست, فقط به, عادل
GT
GD
C
H
L
M
O
kind
/kaɪnd/ = NOUN: نوع, گونه, جنس, جور, دسته, قسم, طرز, کیفیت;
ADJECTIVE: مهربان, خوب, با محبت, مشفق;
USER: نوع, گونه, مهربان, جور, جنس
GT
GD
C
H
L
M
O
know
/nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن;
USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند
GT
GD
C
H
L
M
O
lack
/læk/ = NOUN: عدم, فقدان, نبودن, کسری, احتیاج;
VERB: نداشتن, فاقد بودن, ناقص بودن, کم داشتن;
USER: عدم, فقدان, کمبود, عدم وجود, نداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
language
/ˈlæŋ.ɡwɪdʒ/ = NOUN: زبان, لسان, کلام, تکلم, سخنگویی;
USER: زبان, زبانی, به زبان, زبان را, زبان های
GT
GD
C
H
L
M
O
large
/lɑːdʒ/ = ADJECTIVE: بزرگ, وسیع, درشت, فراوان, حجیم, هنگفت, پهن, جامع, جادار, کامل, سترگ, لبریز, بسیط;
USER: بزرگ, های بزرگ, بزرگ است, بزرگ و, وسیع
GT
GD
C
H
L
M
O
largely
/ˈlɑːdʒ.li/ = USER: تا حد زیادی, عمدتا, به طور عمده, تا حد زیادی به, تا حد زیادی در
GT
GD
C
H
L
M
O
largest
/lɑːdʒ/ = USER: بزرگترین, بزرگ, بزرگ ترین, از بزرگترین, که بزرگترین
GT
GD
C
H
L
M
O
last
/lɑːst/ = ADJECTIVE: آخر, اخیر, اخرین, بازپسین, پسین, قطعی, یک کلام;
NOUN: طاقت;
VERB: دوام داشتن, دوام کردن, طول کشیدن, به درازا کشیدن, پایستن;
USER: آخر, آخرین, گذشته, تاریخ و زمان آخرین, اخیر
GT
GD
C
H
L
M
O
learns
/lɜːn/ = VERB: یاد گرفتن, دانستن, فرا گرفتن, خواندن, اموختن, اگاهی یافتن, خبر گرفتن;
USER: می آموزد, آموزد, یاد می گیرد, می آموزد که, را می آموزد
GT
GD
C
H
L
M
O
left
/left/ = ADJECTIVE: چپ, متروکه, متروک;
ADVERB: در طرف چپ;
USER: سمت چپ, را ترک, باقی مانده, باقی مانده است, به سمت چپ
GT
GD
C
H
L
M
O
leverage
/ˈliː.vər.ɪdʒ/ = NOUN: قدرت نفوذ, شیوه بکار بردن اهرم, کار اهرم, دستگاه اهرمی, وسیله نفوذ, نیرو;
USER: قدرت نفوذ, اهرم, اهرم فشار, اهرم های, نسبت بدهی به دارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
life
/laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت;
USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است
GT
GD
C
H
L
M
O
like
/laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه;
CONJUNCTION: مثل;
PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان;
NOUN: نظیر;
ADVERB: بسان;
VERB: دوست داشتن;
USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
limitations
/ˌlɪm.ɪˈteɪ.ʃən/ = NOUN: محدودیت, محدود سازی, تحدید, شرط, سابقه;
USER: محدودیت, محدودیت های, محدودیتهای, محدودیت ها, محدودیت هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
limited
/ˈlɪm.ɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: محدود, منحصر, مشروط;
USER: محدود, محدودی, محدود است, محدود شده, محدود به
GT
GD
C
H
L
M
O
linkages
/ˈlɪŋ.kɪdʒ/ = NOUN: پیوند, اتصال, رابطه, وسیله ارتباط, بهم پیوستگی, حلقههای زنجیر;
USER: ارتباط, ارتباطات, پیوندهای, روابط, ارتباطات در
GT
GD
C
H
L
M
O
list
/lɪst/ = NOUN: فهرست, جدول, سیاهه, شیار, سجاف, کنار, نرده, کجی;
VERB: فهرست کردن, شیار کردن, اماده کردن, کج کردن;
USER: فهرست, لیست, لیستی, فهرستی, در لیست
GT
GD
C
H
L
M
O
live
/lɪv/ = ADJECTIVE: زنده, سرزنده, موثر, دایر;
VERB: زندگی کردن, زیستن, زنده بودن, منزل کردن, سکون کردن;
USER: زنده, زندگی می کنند, زندگی کردن, زیستن
GT
GD
C
H
L
M
O
logging
/ˈlɒɡ.ɪŋ/ = NOUN: واقعهنگاری;
USER: ورود به سیستم, ورود, ثبت, ورود و خروج کارمندان, ورود به
GT
GD
C
H
L
M
O
look
/lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه;
VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن;
USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
lot
/lɒt/ = NOUN: قطعه, قرعه, سهم, سرنوشت, چندین, قسمت, محوطه, قطعه زمین, بخش;
ADVERB: خیلی, بسیار, بسی;
USER: خیلی, بسیاری, زیادی, تعداد زیادی, بسیار
GT
GD
C
H
L
M
O
lynch
/lɪntʃ/ = VERB: زجر کشی کردن, بد نام کردن, بدون محاکمه مجازات کردن یا کشتن, در کوچه و بازار گرداندن و مجازات کردن;
USER: در کوچه و بازار گرداندن و مجازات کردن, لینچ, مجازات مجرمین بدون رسیدگی, زجر کشی کردن, بد نام کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
maintain
/meɪnˈteɪn/ = VERB: نگه داشتن, حفظ کردن, برقرار داشتن, ادامه دادن, مدعی بودن, نگه داری کردن, ابقا کردن, حمایت کردن از;
USER: نگه داشتن, حفظ, را حفظ, حفظ کند, به حفظ
GT
GD
C
H
L
M
O
majority
/məˈdʒɒr.ə.ti/ = NOUN: اکثریت, بیشان;
USER: اکثریت, اکثر, اکثریت را, اکثریت جمعیت, اکثریت مردم
GT
GD
C
H
L
M
O
make
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن;
USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در
GT
GD
C
H
L
M
O
management
/ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی;
USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران
GT
GD
C
H
L
M
O
manager
/ˈmæn.ɪ.dʒər/ = NOUN: مدیر, رئيس, متصدی, مباشر, ضابط, کارفرمان;
USER: مدیر, مدیریت, از مدیر, مدیر عامل
GT
GD
C
H
L
M
O
managing
/ˈmanij/ = NOUN: ضبط;
USER: مدیریت, عامل, اداره, برای مدیریت, مدیر عامل
GT
GD
C
H
L
M
O
manner
/ˈmæn.ər/ = NOUN: روش, چگونگی, طور, رفتار, طرز, طریق, نوع, طریقه, راه, سبک, مسلک, قسم;
USER: روش, طور, رفتار, چگونگی, طرز
GT
GD
C
H
L
M
O
many
/ˈmen.i/ = NOUN: بسیاری, گروه;
ADVERB: خیلی, بسیار, چندین, زیاد, بسا;
ADJECTIVE: چندین, متعدد, فراوان;
USER: بسیاری, خیلی, چندین, بسیار, متعدد
GT
GD
C
H
L
M
O
market
/ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد;
VERB: به بازار عرضه کردن, فروختن, در بازار داد و ستد کردن, در معرض فروش قرار دادن;
USER: بازار, در بازار, بازار است, بازار را, بازار به
GT
GD
C
H
L
M
O
marketing
/ˈmɑː.kɪ.tɪŋ/ = NOUN: بازار یابی, علم فروش;
USER: بازار یابی, بازاریابی, های بازاریابی, بازاریابی است, بازاریابی به
GT
GD
C
H
L
M
O
mass
/mæs/ = NOUN: توده, جرم, انبوه, حجم, توده مردم, جمع, مراسم عشاء ربانی, کپه, گروه, قسمت عمده;
VERB: جمع اوری کردن;
USER: جرم, توده, انبوه, توده ای, حجم
GT
GD
C
H
L
M
O
may
/meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش;
USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در
GT
GD
C
H
L
M
O
mean
/miːn/ = NOUN: میانگین, حد وسط;
ADJECTIVE: متوسط, بدجنس, بد, میانی, اب زیر کاه, خسیس, وسطی, واقع در وسط;
VERB: قصد داشتن, مقصود داشتن;
USER: متوسط, معنی, میانگین, به معنای, به معنی
GT
GD
C
H
L
M
O
meaning
/mēn/ = NOUN: معنی, مفهوم, منظور, مقصود, مراد, ارش, مفاد, فحوا;
USER: معنی, این معنی, به معنی, به این معنی, مفهوم
GT
GD
C
H
L
M
O
means
/miːnz/ = NOUN: چاره;
USER: به معنی, به معنای, بدان معنی است, به این معنی, بدین معنی است
GT
GD
C
H
L
M
O
media
/ˈmiː.di.ə/ = NOUN: رسانه ها, واسطهها, پوشش میانی عرق;
USER: رسانه ها, رسانه, رسانه های, رسانه ای, های رسانه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
message
/ˈmes.ɪdʒ/ = NOUN: پیام, پیغام, خط;
VERB: پیغام دادن, رسالت کردن;
USER: پیام, پیغام, پیام خصوصی, پیام را, پیام های
GT
GD
C
H
L
M
O
messages
/ˈmes.ɪdʒ/ = NOUN: پیام, پیغام, خط;
USER: پیام, پیامهای, پیام های, پیغامهای, پیامها
GT
GD
C
H
L
M
O
messaging
/ˌɪn.stənt ˈmes.ɪ.dʒɪŋ/ = VERB: پیغام دادن, رسالت کردن;
USER: پیام, پیام های, پیام رسانی, ارسال پیام, های پیام رسانی
GT
GD
C
H
L
M
O
messenger
/ˈmes.ɪn.dʒər/ = NOUN: رسول, فرستاده, پیک, قاصد, خبر رسان, پیغام اور, خبر آور;
USER: رسول, مسنجر, فرستاده, پیامبر, پیک
GT
GD
C
H
L
M
O
might
/maɪt/ = NOUN: قدرت, توان, زور, توانایی, نیرو, انرژی, توش;
USER: قدرت, ممکن, ممکن است, ممکن است به, توانایی
GT
GD
C
H
L
M
O
mobile
/ˈməʊ.baɪl/ = ADJECTIVE: سیار, متحرک, قابل تحرک, قابل حرکت;
NOUN: خانه متحرک, غوغا;
USER: سیار, های تلفن همراه, متحرک, تلفن همراه در, تلفن همراه به
GT
GD
C
H
L
M
O
money
/ˈmʌn.i/ = VERB: بصورت پول در اوردن;
USER: پول, پول را, پول به, پول در
GT
GD
C
H
L
M
O
month
/mʌnθ/ = NOUN: ماه, ماه شمسی, برج, ماه قمری;
USER: ماه, سال و ماه, در ماه, ماه به, ماه است
GT
GD
C
H
L
M
O
more
/mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه;
ADJECTIVE: زیادتر;
USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در
GT
GD
C
H
L
M
O
most
/məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین;
NOUN: مقدار زیاد;
USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب
GT
GD
C
H
L
M
O
much
/mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور;
ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده;
USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد
GT
GD
C
H
L
M
O
multi
/mʌl.ti-/ = PREFIX: چند, بسیار, بیشتر, دارای تعداد زیاد, زیاد, متعدد;
USER: چند, های چند, چند منظوره, به چند, از چند
GT
GD
C
H
L
M
O
multiple
/ˈmʌl.tɪ.pl̩/ = ADJECTIVE: چندگانه, متعدد, چندین, گوناگون, چند برابر, فراوان, چند فاز, چند لا;
NOUN: مضرب;
USER: چندگانه, متعدد, چندین, های متعدد, گوناگون
GT
GD
C
H
L
M
O
must
/mʌst/ = VERB: باید, بایست, میبایستی, لابد شدن;
ADJECTIVE: فرض;
USER: باید, باید به, باید در, را باید, که باید
GT
GD
C
H
L
M
O
native
/ˈneɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: بومی, محلی, اهلی, تنی;
NOUN: بچه;
USER: محلی, بومی, مادری, های بومی, بومی است
GT
GD
C
H
L
M
O
natural
/ˈnætʃ.ər.əl/ = ADJECTIVE: طبیعی, ذاتی, عادی, فطری, بدیهی, ساده, استعداد ذاتی, قهری, سرشتی, نهادی, جبلی, دیوانه, خلقی, غریزی;
NOUN: احمق;
USER: طبیعی, های طبیعی, طبیعی است, طبیعی به
GT
GD
C
H
L
M
O
nearly
/ˈnɪə.li/ = ADVERB: تقریبا, تاحدی, مستقیما;
USER: تقریبا, نزدیک, نزدیک به, تقریبا به, مدتی نزدیک به
GT
GD
C
H
L
M
O
necessary
/ˈnes.ə.ser.i/ = ADJECTIVE: لازم, ضروری, واجب, بایسته, بایا, دروار;
USER: لازم, ضروری, لازم است, لازم را, ضروری است
GT
GD
C
H
L
M
O
need
/niːd/ = NOUN: احتیاج, نیاز, لزوم, نیازمندی, حاجت, ایجاب, نیستی, بایستگی;
VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن;
USER: نیاز, نیاز به, نیاز دارید, نیاز دارند, احتیاج
GT
GD
C
H
L
M
O
needs
/nēd/ = NOUN: نیازها;
ADVERB: لزوما, بر حسب لزوم;
USER: نیازهای, نیاز, نیاز دارد, نیازها, نیاز به
GT
GD
C
H
L
M
O
new
/njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین;
ADVERB: جدیدا, اخیرا;
USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین
GT
GD
C
H
L
M
O
news
/njuːz/ = NOUN: اخبار, خبر, اوازه;
USER: اخبار, خبر, خبری, های خبری, اخبار را
GT
GD
C
H
L
M
O
nine
/naɪn/ = nine, nine, nine, nine, عدد نه;
USER: نه نفر, نه, و نه, از نه, نه تن
GT
GD
C
H
L
M
O
nlp
= USER: NLP, ان ال, ان, از ان ال, پردازش زبان در
GT
GD
C
H
L
M
O
no
/nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا;
NOUN: پاسخ نه;
USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
not
/nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not;
USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند
GT
GD
C
H
L
M
O
number
/ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد;
VERB: شمردن, نمره دادن به, بالغ شدن بر;
USER: شماره, تعداد, عدد, رقم, عده
GT
GD
C
H
L
M
O
numbers
/ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد;
USER: تعداد, اعداد, عدد, شماره ها, اعداد را
GT
GD
C
H
L
M
O
numerous
/ˈnjuː.mə.rəs/ = ADJECTIVE: متعدد, فراوان, زیاد, بی شمار, بسیار, بزرگ, پرجمعیت, کثیر;
USER: متعدد, های متعدد, فراوان, زیاد, بی شمار
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
offer
/ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم;
VERB: عرضه کردن, پیشنهاد کردن, تقدیم داشتن, پیشکش کردن, عرضه داشتن, فدا کردن;
USER: ارائه, پیشنهاد, عرضه, ارائه دهد, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
once
/wʌns/ = ADVERB: یک مرتبه, سابقا, یکبار دیگر, فقط یکبار, یکوقتی;
USER: یک بار, بار, یکبار, یک بار در, یک بار به
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
ongoing
/process/ = ADJECTIVE: مداوم;
NOUN: در حال پیشرفت;
USER: مداوم, حال انجام, در حال انجام, در حال پیشرفت, حال انجام است
GT
GD
C
H
L
M
O
open
/ˈəʊ.pən/ = ADJECTIVE: باز, سرگشاده, گشوده, علنی, روباز, دایر, مفتوح, اشکار;
VERB: باز کردن, گشودن, باز شدن, افتتاح کردن;
USER: باز, باز کردن, را باز, گشودن, را باز کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
opportunities
= NOUN: فرصت, مجال, موقع, دست یافت;
USER: فرصت ها, فرصت, فرصت های, فرصتهای, فرصت هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
opportunity
= NOUN: فرصت, مجال, موقع, دست یافت;
USER: فرصت, فرصتی, فرصت را, فرصت های, فرصت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
optimal
/ˈɒp.tɪ.məm/ = ADJECTIVE: بهین, مربوط به کمال مطلوب;
USER: بهینه, مطلوب, مطلوب است, بهینه را, مطلوب را
GT
GD
C
H
L
M
O
optimism
/ˈɒp.tɪ.mɪ.zəm/ = NOUN: فلسفه خوش بینی, نیک بینی;
USER: خوشبینی, خوش بینی, خوشبینی را, خوش بینی را, خوشبینی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
option
/ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل;
USER: انتخاب, گزینه, گزینه ای, گزینه را, اختیار
GT
GD
C
H
L
M
O
options
/ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل;
USER: گزینه های, گزینه, گزینه ها, گزینههای, گزینه هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
ordering
/ˈɔː.dər/ = NOUN: ترتیب, مرتب سازی, سفارش دهی;
USER: مرتب سازی, سفارش, ترتیب, صدور دستور, سفارش دهی
GT
GD
C
H
L
M
O
orders
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه, حواله, دسته, زمره, فرمایش, نوع, ارجاع, ردیف, مقام, ایین, ساز, انتظام, امریه, ضابطه, دسته اجتماعی, طرز قرار گیری, صنف, سیاق, ایین و مراسم, خط, فرقهیاجماعت مذهبی, گروهخاصی, درمان, ارایش, رسم, انجمن;
USER: سفارشات, دستور, میزان سفارشات, سفارشات را, از سفارشات
GT
GD
C
H
L
M
O
organization
/ˌɔː.ɡən.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: سازمان, تشکیلات, تشکیل;
USER: سازمان, سازمان های, سازمان را, تشکیلات
GT
GD
C
H
L
M
O
organizations
/ˌɔː.ɡən.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: سازمان, تشکیلات, تشکیل;
USER: سازمان, سازمانهای, سازمانها, سازمان ها, از سازمان های
GT
GD
C
H
L
M
O
other
/ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر;
USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر
GT
GD
C
H
L
M
O
our
/aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما;
USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به
GT
GD
C
H
L
M
O
out
/aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده;
ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از;
VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن;
NOUN: راه حل;
USER: خارج, از, بیرون, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
over
/ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر;
ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی;
ADVERB: در بالا;
USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
overwhelmed
/ˌəʊ.vəˈwelm/ = VERB: پایمال کردن, درهم شکستن, سراسر پوشاندن, مستغرق دراندیشه شدن, دست پاچه کردن, منکوب کردن;
USER: غرق, تحت الشعاع, الشعاع, غرق شده, غرق می
GT
GD
C
H
L
M
O
own
/əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی;
PRONOUN: خودی, مال خودم;
VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن;
USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی
GT
GD
C
H
L
M
O
partner
/ˈpɑːt.nər/ = NOUN: شریک, همسر, یار, سهیم, انباز, پا, هم دست;
VERB: شریک شدن یا کردن;
USER: شریک, شریک زندگی, همسر, شریک جنسی, را شریک
GT
GD
C
H
L
M
O
partnerships
/ˈpɑːt.nə.ʃɪp/ = NOUN: مشارکت, شرکاء, شرکت در مالکیت, انبازی;
USER: مشارکت, همکاری, مشارکت های, همکاری های, مشارکت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
pass
/pɑːs/ = NOUN: عبور, گذر, گذرگاه, رد, بلیط, معبر;
VERB: گذراندن, قبول شدن, رد شدن, گذشتن, عبور کردن, تصویب کردن;
USER: عبور, منتقل می, گذر, رد, گذراندن
GT
GD
C
H
L
M
O
past
/pɑːst/ = ADJECTIVE: گذشته, قبلی, سابق, ماورای, ماقبل, قدیمی, پایان یافته, وابسته بزمان گذشته;
PREPOSITION: گذشته از;
NOUN: سابقه, پیشینه;
ADVERB: پیش, پیش از, در ماورای, دور از;
USER: گذشته, گذشته به, قبلی, گذشته از
GT
GD
C
H
L
M
O
percent
/pəˈsent/ = NOUN: در صد, فی صد, بقرار در صد;
USER: در صد, درصد, درصد از, درصد است
GT
GD
C
H
L
M
O
percentages
/pəˈsen.tɪdʒ/ = NOUN: در صد, مقدار, صدی چند, قسمت, چند در صد;
USER: درصد, درصدهای, درصدها, درصد و, درصد های
GT
GD
C
H
L
M
O
perfect
/ˈpɜː.fekt/ = ADJECTIVE: کامل, تمام عیار, بی عیب, درست, مکمل, سرامد, اتم, کاملا رسیده, گسترده;
VERB: تکمیل کردن, عالی ساختن;
USER: کامل, بی نقص, کامل است, ایده آل, تمام عیار
GT
GD
C
H
L
M
O
personal
/ˈpɜː.sən.əl/ = ADJECTIVE: شخصی, خصوصی, مربوط به شخص;
USER: شخصی, های شخصی, خصوصی, شخصی است, شخصی را
GT
GD
C
H
L
M
O
picture
/ˈpɪk.tʃər/ = NOUN: تصویر, عکس, تصور, منظره, رسم, سینما, وصف, نگار, تمثال, صورت;
VERB: مجسم کردن, روشن ساختن, نقاشی کردن, با عکس نشان دادن;
USER: عکس, تصویر, تصویری, تصویر را, تصویر به
GT
GD
C
H
L
M
O
piecing
/piːs/ = VERB: وصله کردن, یک تکه کردن, ترکیب کردن, جور شدن;
USER: چیدمان, چسباندن, چیدمان با
GT
GD
C
H
L
M
O
pin
/pɪn/ = NOUN: سنجاق, گیره, میخ, میخچه, میله برامدگی, میله بازی بولینگ, پایه سنجاقی;
VERB: متصل کردن, سنجاقزدن به, باسنجاق محکم کردن, متصل کردن به, گیر افتادن;
USER: پین, سنجاق, را پین, سوزن, پین مورد
GT
GD
C
H
L
M
O
pizza
/ˈpiːt.sə/ = NOUN: پیتزا, پیتزا;
USER: پیتزا, های پیتزا, پیتزا به, پیتزا در, پیتزا می
GT
GD
C
H
L
M
O
place
/pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی;
VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن;
USER: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله
GT
GD
C
H
L
M
O
platform
/ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی;
USER: بستر های نرم افزاری, پلت فرم, پلت فرم های, پلت فرم به, های پلت فرم
GT
GD
C
H
L
M
O
platforms
/ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی;
USER: سیستم عامل, سیستم عامل های, سکوهای, پلت فرم, پلت فرم های
GT
GD
C
H
L
M
O
players
/ˈpleɪ.ər/ = NOUN: بازیکن, نوازنده, هنرپیشه, بازیکن ورزشی;
USER: بازیکنان, بازیکن, بازیکنانش, مربی تیم, بازیکنانی
GT
GD
C
H
L
M
O
point
/pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست;
VERB: اشاره کردن, تیز کردن, گوشه دار کردن, نوک گذاشتن, خاطر نشان کردن, نشان دادن, متوجه ساختن, نقطه گذاری کردن, نوک دار کردن;
USER: نقطه, نکته, نقطه نظر, مرحله, نقطه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
portals
/ˈpɔː.təl/ = NOUN: دروازه, باب, مدخل, ایوان, سر در, سیاهرگ باب کبد;
USER: پورتال, پورتال های, پورتالهای, پورتال ها, پورتال به
GT
GD
C
H
L
M
O
potential
/pəˈten.ʃəl/ = NOUN: پتانسیل, عامل بالقوه;
ADJECTIVE: بالقوه, نهانی, پنهانی, ذخیرهای, دارای استعداد نهانی;
USER: پتانسیل, بالقوه, های بالقوه, بالقوه است, بالقوه را
GT
GD
C
H
L
M
O
pre
/priː-/ = USER: قبل, پیش, قبل از, از پیش, پیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
predicted
/prɪˈdɪkt/ = VERB: پیش گویی کردن, قبلا پیش بینی کردن;
USER: پیش بینی, پیش بینی شده, پیش بینی می, پیش بینی کرد, را پیش بینی
GT
GD
C
H
L
M
O
predictions
/prɪˈdɪk.ʃən/ = NOUN: پیش گویی;
USER: پیش بینی, پیش بینی های, پیش بینی ها, پیش بینی در, از پیش بینی
GT
GD
C
H
L
M
O
present
/ˈprez.ənt/ = ADJECTIVE: حاضر, موجود, فعلی, اکنون;
NOUN: هدیه, زمان حال, تقدیم, زمان حاضر, تحفه, اهداء, پیشکش, سفته;
USER: ارائه, حال حاضر, در حال حاضر, را ارائه, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
prime
/praɪm/ = ADJECTIVE: نخست, اول, اصلی, اولیه, عمده, بهترین, برجسته, نخستین;
NOUN: بهترین قسمت, اغاز, بهار جوانی;
VERB: بار کردن;
USER: نخست, اول, اصلی, اولیه, عمده
GT
GD
C
H
L
M
O
priority
/praɪˈɒr.ɪ.ti/ = NOUN: اولویت, تقدم, حق تقدم, برتری, پیشی, تفاضل;
USER: اولویت, تقدم, اولویت قرار, در اولویت قرار, حق تقدم
GT
GD
C
H
L
M
O
problem
/ˈprɒb.ləm/ = NOUN: مشکل, مسئله, موضوع, سختی, چیستان;
USER: مشکل, مسئله, مشکل این, مشکل را, مشکل در
GT
GD
C
H
L
M
O
process
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: فرایند, روند, عمل, سیر, جریان عمل, مراحل مختلف چیزی, پیشرفت تدریجی ومداوم, دوره عمل, فرا گرد;
VERB: پردازش کردن, تهیه کردن, مراحلی را طی کردن, بانجام رساندن, تمام کردن;
USER: روند, فرایند, فرآیند, پروسه, مراحل
GT
GD
C
H
L
M
O
processes
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: عملیات;
USER: فرآیندهای, فرایندهای, پروسه, فرآیندها, پروسه های
GT
GD
C
H
L
M
O
processing
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: پردازش;
USER: پردازش, فرآوری, های پردازش, از پردازش, و پردازش
GT
GD
C
H
L
M
O
produce
/prəˈdjuːs/ = NOUN: محصول, فرزند;
VERB: ساختن, تولید کردن, ایجاد کردن, ارائه دادن, زاییدن, بسط دادن, عمل اوردن;
USER: محصول, تولید, تولید می, را تولید, به تولید
GT
GD
C
H
L
M
O
product
/ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب;
USER: محصول, محصول می, محصول به, محصول در
GT
GD
C
H
L
M
O
products
/ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب;
USER: محصولات, محصول, فرآورده, از محصولات, فرآورده های
GT
GD
C
H
L
M
O
prohibitive
/prəˈhɪb.ɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: گران, منعی, موجب منع, جلوگیری کننده;
USER: گران, سنگین, سنگین بوده, منعی, موجب منع
GT
GD
C
H
L
M
O
projects
/ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن;
USER: پروژه, پروژه های, پروژه ها, ها طرح های, از پروژه
GT
GD
C
H
L
M
O
proposition
/ˌprɒp.əˈzɪʃ.ən/ = NOUN: گزاره, پیشنهاد, قضیه, کار, قیاس منطقی, پیشنهاد کردن به;
VERB: دعوت بمقاربت جنسی کردن;
USER: گزاره, پیشنهاد, قضیه, گزاره ی, گزاره را
GT
GD
C
H
L
M
O
protection
/prəˈtek.ʃən/ = NOUN: حفاظت, حمایت, محافظت, حفظ, حراست, حفاظ, سایه, حجر, سوگیری, نیکداشت, تامین نامه;
USER: حفاظت, محافظت, حفاظت از, حمایت, حفظ
GT
GD
C
H
L
M
O
provide
/prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن;
USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند
GT
GD
C
H
L
M
O
provider
/prəˈvaɪ.dər/ = NOUN: مهیا کننده, بدست اورنده;
USER: ارائه دهنده, ارائه, ارائه دهند, ارائه دهنده در, ارائه دهنده خدمات
GT
GD
C
H
L
M
O
publication
/ˌpʌb.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: نشر, انتشار, نشریه, طبع, نگارش, اشاعه, طبع ونشر;
USER: انتشار, نشر, نشریه, انتشارات, از انتشار
GT
GD
C
H
L
M
O
publishers
/ˈpʌb.lɪ.ʃər/ = NOUN: ناشر;
USER: ناشران, ناشرین, از ناشران, ناشران را
GT
GD
C
H
L
M
O
purchase
/ˈpɜː.tʃəs/ = NOUN: خرید, خریداری, ابتیاع, در امد سالیانه زمین;
VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, ستون ساختن;
USER: خرید, خریداری, خریداری کنید, را خریداری, به خرید
GT
GD
C
H
L
M
O
purpose
/ˈpɜː.pəs/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, قصد, غرض, نیت, عمد, عزم, سعی, مراد;
VERB: در نظر داشتن, قصد داشتن;
USER: هدف, منظور, مقصود, با هدف, قصد
GT
GD
C
H
L
M
O
quarter
/ˈkwɔː.tər/ = NOUN: محله, ربع, یک چهارم, چارک, برزن, زنهار, بخش, یک چارک, چهارک, مدت سه ماه, اقامت گاه;
VERB: پناه بردن به, زنهار دادن, به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن;
USER: ربع, چهارم, یک چهارم, محله, در سه ماهه
GT
GD
C
H
L
M
O
questions
/ˈkwes.tʃən/ = NOUN: پرسش, سوال, سئوال, مسئله, موضوع, مطلب, پرس, استفهام;
USER: سوالات, سوال, سؤالات, پرسش های, به سوالات
GT
GD
C
H
L
M
O
rate
/reɪt/ = NOUN: نرخ, میزان, سرعت, روش, درچند;
VERB: سنجیدن, ارزیابی کردن, نرخ بستن بر چیزی, بها گذاشتن بر, بر اورد کردن, شمردن;
USER: نرخ, میزان, سرعت, ضربان, تعداد ضربان
GT
GD
C
H
L
M
O
rather
/ˈrɑː.ðər/ = ADVERB: بلکه, نسبتا, بیشتر, ترجیحا, سریع تر, تا یک اندازه, با میل بیشتری;
USER: بلکه, و نه, نسبتا, بیشتر, ترجیحا
GT
GD
C
H
L
M
O
re
/riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به;
USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره
GT
GD
C
H
L
M
O
reached
/riːtʃ/ = VERB: رسیدن به, نائل شدن, نائل شدن به;
USER: رسیده است, رسیده, رسید, شده رسیده, شده رسیده است
GT
GD
C
H
L
M
O
readily
/ˈred.ɪ.li/ = USER: به آسانی, به راحتی, آسانی در, به راحتی در, به آسانی در
GT
GD
C
H
L
M
O
reason
/ˈriː.zən/ = NOUN: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب, عذر, موجب, شعور, مورد, مناسبت, عاقلی, عنوان, ملاک, خوشفکری, مایه;
VERB: محاجه کردن, دلیل استدلال کردن, استدلال کردن, دلیل و برهان اوردن;
USER: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب
GT
GD
C
H
L
M
O
receive
/rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن;
USER: گرفتن, دریافت, دریافت خواهید کرد, را دریافت, دریافت می
GT
GD
C
H
L
M
O
recognition
/ˌrek.əɡˈnɪʃ.ən/ = NOUN: شناخت, تشخیص, شناسایی, به رسمیت شناختن, بازشناسی, بازشناخت;
USER: به رسمیت شناختن, شناخت, تشخیص, شناسایی, بازشناسی
GT
GD
C
H
L
M
O
recognize
/ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن;
USER: شناختن, تشخیص, رسمیت شناختن, را تشخیص, به رسمیت شناختن
GT
GD
C
H
L
M
O
recognizing
/ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن;
USER: به رسمیت شناختن, شناخت, رسمیت شناختن, تشخیص, شناسایی
GT
GD
C
H
L
M
O
recommendations
/ˌrek.ə.menˈdeɪ.ʃən/ = NOUN: توصیه, نظریه, نامه پیشنهاد;
USER: توصیه ها, توصیه, توصیه های, توصیه هایی, توصیه هایی را
GT
GD
C
H
L
M
O
regulations
/ˌreɡ.jʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: مقرره, تنظیم, قانون, قاعده, تعدیل, دستور, ایین نامه;
USER: مقررات, آیین نامه, قوانین و مقررات, از مقررات, مقررات در
GT
GD
C
H
L
M
O
relationship
/rɪˈleɪ.ʃən.ʃɪp/ = NOUN: ارتباط, نسبت, وابستگی, قرابت, خویشاوندی, مراوده, مناسبت, میانه, خویشی;
USER: ارتباط, رابطه, روابط, رابطه ای, نسبت
GT
GD
C
H
L
M
O
released
/rɪˈliːs/ = VERB: رها کردن, ازاد کردن, منتشر ساختن, مرخص کردن;
USER: منتشر شد, آزاد, منتشر, آزاد شده, منتشر شده
GT
GD
C
H
L
M
O
remembers
/rɪˈmem.bər/ = VERB: بخاطر آوردن, بخاطر داشتن, یاد اوردن;
USER: به یاد, به خاطر, به یاد می, یاد می آورد, به یاد می آورد
GT
GD
C
H
L
M
O
reporting
/rɪˈpɔːt/ = VERB: گزارش دادن;
USER: گزارش, گزارش دهی, را گزارش, گزارش های, و گزارش
GT
GD
C
H
L
M
O
request
/rɪˈkwest/ = NOUN: درخواست, تقاضا, خواست, خواهش, طلب, ابرام;
VERB: خواهش کردن, طلبیدن, طلب کردن, درخواست کردن, خواستار شدن, تمنا کردن, تقاضا کردن;
USER: درخواست, درخواست می, درخواست کند, به درخواست, با درخواست
GT
GD
C
H
L
M
O
require
/rɪˈkwaɪər/ = VERB: نیاز داشتن, لازم بودن, لازم داشتن, لازم دانستن, خواستن, مستلزم بودن;
USER: نیاز, نیاز به, نیازمند, نیاز داشته, نیاز دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
requirements
/rɪˈkwaɪə.mənt/ = NOUN: مقررات;
USER: مقررات, الزامات, مورد نیاز, نیازهای, نیازمندی های
GT
GD
C
H
L
M
O
research
/ˈrēˌsərCH,riˈsərCH/ = NOUN: تحقیق, پژوهش, جستجو, تتبع, کاوش, تفحص, تجسس;
VERB: پژوهش کردن, پژوهیدن;
USER: پژوهش, تحقیقات, تحقیق, تحقیقاتی, پژوهش های
GT
GD
C
H
L
M
O
respective
/rɪˈspek.tɪv/ = ADJECTIVE: مربوطه, نسبی, بترتیب مخصوص خود;
USER: مربوطه, های مربوطه, مربوطه را, مربوطه به
GT
GD
C
H
L
M
O
respects
/rɪˈspekt/ = NOUN: احترام, حرمت, تکریم, رابطه, نسبت, حیث, عزت, بزرگداشت, رجوع, حیثیت;
USER: جهات, احترام, از جهات, احترام می گذارد, جهات به
GT
GD
C
H
L
M
O
results
/rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد;
USER: نتایج, نتایج حاصل
GT
GD
C
H
L
M
O
retention
/rɪˈten.ʃən/ = NOUN: نگهداری, ابقاء, حافظه, نگاهداری;
USER: نگهداری, احتباس, حفظ, ابقاء, حافظه
GT
GD
C
H
L
M
O
retrospect
/ˈret.rə.spekt/ = NOUN: نگاه به گذشته, عطف بماسبق کننده, مسیر قهقرایی, پس نگری;
VERB: عطف کردن;
USER: نگاه به گذشته, عطف کردن, عطف بماسبق کننده, مسیر قهقرایی, پس نگری
GT
GD
C
H
L
M
O
reuse
/ˌriːˈjuːz/ = VERB: دوباره استفاده کردن;
NOUN: تکرار;
USER: تکرار, استفاده مجدد, استفاده مجدد از, دوباره استفاده کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
rich
/rɪtʃ/ = ADJECTIVE: غنی, توانگر, گرانبها, فاخر, با شکوه, نفیس, پر پشت, حاصلخیز, دولتمند, زیاده چرب یا شیرین, بانوا;
USER: غنی, ثروتمند, غنی از, سرشار از, های غنی
GT
GD
C
H
L
M
O
right
/raɪt/ = ADJECTIVE: راست, درست, صحیح, واقعی, بجا, قائم, درست کار, محقق, ذیحق;
NOUN: حق;
ADVERB: در سمت راست;
VERB: درست کردن, اصلاح کردن, دفع ستم کردن از, درست شدن, قائم نگاداشتن;
USER: راست, حق, سمت راست, درست, صحیح
GT
GD
C
H
L
M
O
roadmap
/ˈrōdmap/ = USER: نقشه راه, نقشه, رهنمای, نقشه راهی, نقشه مسیر,
GT
GD
C
H
L
M
O
role
/rəʊl/ = NOUN: نقش, وظیفه, رل;
USER: نقش, نقشی, و نقش, به نقش
GT
GD
C
H
L
M
O
rolled
/rōl/ = ADJECTIVE: پیچیده;
USER: پیچیده, نورد, از نورد
GT
GD
C
H
L
M
O
run
/rʌn/ = VERB: دویدن, اداره کردن, ادامه دادن, راندن, پخش شدن, پیمودن, دایر بودن;
NOUN: رانش, ترتیب, سلسله, تک, ردیف;
USER: دویدن, اجرا, را اجرا, اجرا کنید, را اجرا کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
sap
/sæp/ = NOUN: شیره, شیره گیاهی, عصاره, خون;
VERB: شیره کشیدن از;
USER: شیره, SAP, شیره گیاهی, عصاره, شیره گیاهی را
GT
GD
C
H
L
M
O
saw
/sɔː/ = NOUN: اره, ضرب المثل, لغت یا جمله ضربالمثل, مثال, امثال و حکم, هراسبابی شبیه اره, منشار;
VERB: دید;
USER: دید, دیدم, شاهد, اره, را دید
GT
GD
C
H
L
M
O
say
/seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن;
NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن;
USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم
GT
GD
C
H
L
M
O
saying
/ˈseɪ.ɪŋ/ = NOUN: گفته, ضرب المثل, اظهار, حکمت, پند, مثال, گفتار مشهور;
USER: گفته, و گفت, اظهار, کرد و گفت
GT
GD
C
H
L
M
O
scalability
/ˌskeɪ.ləˈbɪl.ə.ti/ = USER: مقیاس پذیری, به مقیاس پذیری, مقیاس پذیری را, در مقیاس پذیری,
GT
GD
C
H
L
M
O
scale
/skeɪl/ = NOUN: مقیاس, اندازه, ترازو, درجه, معیار, گام, فلس, پوسته, نسبت, تناسب, کفه ترازو, وزن, پله, هر چیز پله پله, مقیاس نقشه, وسیله سنجش, خط مقیاس, هر چیز مدرج, پولک یا پوسته بدن جانور, اعداد روی درجه گرماسنج و غیره;
VERB: مقیاس کردن, نقشه کشیدن, مقیاس گذاشتن, پیمودن, توزین کردن;
USER: مقیاس, در مقیاس, اندازه, مقیاس های, با مقیاس
GT
GD
C
H
L
M
O
scattered
/ˈskæt.əd/ = VERB: پخش کردن, افشاندن, متفرق کردن, پراکنده وپریشان کردن, از هم جدا کردن;
USER: پراکنده, پراکنده در, پراکنده شده, پراکنده است, پراکنده می
GT
GD
C
H
L
M
O
schedule
/ˈʃed.juːl/ = NOUN: برنامه, جدول, برنامه زمانی, جدول زمانی, فهرست, فرانما, صورت;
VERB: زمان بندی کردن, در برنامه گذاردن, برنامه ریزی کردن, صورت یا فهرستی ضمیمه کردن;
USER: برنامه, برنامه ریزی, جدول, جدول زمانی, برنامه زمانی
GT
GD
C
H
L
M
O
scope
/skəʊp/ = NOUN: حوزه, قلمرو, وسعت, هدف, میدان, میدان دید, نوسان نما, نقطه توجه, طرح نهایی, ازادی عمل;
USER: حوزه, دامنه, قلمرو, وسعت, هدف
GT
GD
C
H
L
M
O
scratch
/skrætʃ/ = NOUN: خراش, خدشه, تراش, چرک نویس;
VERB: خراشیدن, خراش دادن, خراشاندن, خاراندن, خط زدن, قلم زدن, خارش کردن;
USER: خراش, را خراش, خراشیدن, خراش و, خراش است
GT
GD
C
H
L
M
O
seamless
/ˈsiːm.ləs/ = ADJECTIVE: بدون درز, بی درز, یک پارچه;
USER: بدون درز, های بدون درز, بدون درز در, بدون درز و
GT
GD
C
H
L
M
O
security
/sɪˈkjʊə.rɪ.ti/ = NOUN: امنیت, تامین, ایمنی, تضمین, وثیقه, اطمینان, ضمانت, امان, ضامن, اسایش خاطر, گرو, سلامت, سلامتی, ضمانتنامه;
USER: امنیت, امنیتی, های امنیتی, ایمنی, تامین
GT
GD
C
H
L
M
O
see
/siː/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن;
NOUN: مقر یا حوزه اسقفی;
USER: دیدن, ببینید, را ببینید, نگاه کنید به, ببینید که
GT
GD
C
H
L
M
O
segment
/ˈseɡ.mənt/ = NOUN: بخش, قطعه, قسمت, بند, حلقه, مقطع;
VERB: قطعه قطعه کردن, به بخشهای مختلف تقسیم کردن;
USER: بخش, قطعه, سگمنت, قسمت, بخش های
GT
GD
C
H
L
M
O
segments
/ˈseɡ.mənt/ = NOUN: بخش, قطعه, قسمت, بند, حلقه, مقطع;
USER: بخش, قطعات, بخش های, بخشهای, اقشار
GT
GD
C
H
L
M
O
sent
/sent/ = ADJECTIVE: فرستاده;
USER: فرستاده, فرستاده شده, فرستاده می, فرستاده می شود, فرستاده است
GT
GD
C
H
L
M
O
separate
/ˈsep.ər.ət/ = ADJECTIVE: جدا, جداگانه, مجزا, اختصاصی, منفصل, علیحده;
VERB: جدا کردن, مجزا کردن, تفکیک کردن, سوا کردن;
USER: جداگانه, مجزا, جدا, جداگانه ای, های جداگانه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
serve
/sɜːv/ = VERB: خدمت کردن, بکار رفتن, پیشخدمتی کردن, خدمت انجام دادن, بدرد خوردن, توپ را زدن, خوراک دادن;
USER: خدمت, در خدمت, خدمت به, خدمت می کنند, خدمت می
GT
GD
C
H
L
M
O
service
/ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, عبادت, تشریفات;
VERB: سرویس کردن;
USER: سرویس, خدمات, خدمت, خدمات به, ارائه خدمات
GT
GD
C
H
L
M
O
services
/ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, سابقه, عبادت, تشریفات, یاری, بنگاه, اثاثه, نظام وظیفه, درخت سنجد, یک دست ظروف;
USER: خدمات, سرویس های, ارائه خدمات, خدمات در, خدمات را
GT
GD
C
H
L
M
O
session
/ˈseʃ.ən/ = NOUN: جلسه, نشست, مجلس, دوره تحصیلی;
USER: جلسه, نشست, وارد نمایید, را وارد نمایید, عبورتان را وارد
GT
GD
C
H
L
M
O
setback
/ˈset.bæk/ = NOUN: شکست, مانع, تنزل;
USER: شکست, عقب نشینی, مانع, شکستی, تنزل
GT
GD
C
H
L
M
O
several
/ˈsev.ər.əl/ = ADJECTIVE: چند, چندین, مختلف, جدا;
ADVERB: چند, چندین, چندی;
PRONOUN: برخی از;
USER: چند, چندین, مختلف, از چند, های مختلفی
GT
GD
C
H
L
M
O
sharing
/ˈdʒɒb.ʃeər/ = NOUN: اشتراک, تسهیم;
USER: اشتراک, اشتراک گذاری, به اشتراک گذاری, به اشتراک گذاشته, های به اشتراک گذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
shipment
/ˈʃɪp.mənt/ = NOUN: حمل, محموله, کالای حمل شده باکشتی;
USER: حمل, حمل و نقل, محموله, حمل و نقل به, از حمل و نقل
GT
GD
C
H
L
M
O
short
/ʃɔːt/ = ADJECTIVE: کوتاه, مختصر, کمتر, کوچک, قاصر, موجز, کسردار, غیر کافی, بی مقدمه;
NOUN: خلاصه;
VERB: اتصالی پیدا کردن;
USER: کوتاه, خلاصه, مختصر, کمتر, کوچک
GT
GD
C
H
L
M
O
should
/ʃʊd/ = VERB: باید, بایست;
USER: باید, باید به, باید در, که باید, باید از
GT
GD
C
H
L
M
O
silos
/ˈsaɪ.ləʊ/ = NOUN: انبار غله;
USER: سوله, سیلوهای, سیلوها, سیلو های, سیلوهای دستگاه
GT
GD
C
H
L
M
O
simply
/ˈsɪm.pli/ = ADVERB: بسادگی, واقعا, حقیقتا;
USER: بسادگی, سادگی, به سادگی, به سادگی به, به سادگی با
GT
GD
C
H
L
M
O
since
/sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه;
PREPOSITION: چون;
ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه;
USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که
GT
GD
C
H
L
M
O
single
/ˈsɪŋ.ɡl̩/ = ADJECTIVE: تنها, تک, واحد, منفرد, مجرد, انفرادی, فرد, فردی, یک نفری, تک و توک, یک لا, یک رشته, عزب;
VERB: برگزیدن, انتخاب کردن;
USER: تک, تنها, واحد, منفرد, مجرد
GT
GD
C
H
L
M
O
skills
/skɪl/ = NOUN: مهارت, استادی, چیره دستی, ورزیدگی, تردستی, کاردانی, سررشته, عرضه, زبر دستی, هنرمندی, سامان;
USER: مهارت, مهارت های, مهارتهای, مهارت ها, از مهارت
GT
GD
C
H
L
M
O
skype
/skaɪp/ = USER: اسکایپ, از اسکایپ, اسکایپ و, اسکایپ را, اسکایپ در
GT
GD
C
H
L
M
O
slack
/slæk/ = VERB: شل کردن, سست کردن, کساد کردن, فرو نشاندن;
ADJECTIVE: شل, سست, ضعیف, پشت گوش فراخ, فراموشکار;
NOUN: کساد, سکون, انقطاع;
USER: شل, شل کردن, کساد, سست, پشت گوش فراخ
GT
GD
C
H
L
M
O
small
/smɔːl/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, ریز, خرد, جزئی, خفیف, ریزه, دون, محقر, پست;
NOUN: خرده;
USER: کوچک, کم, کوچک و, کوچک در, کوچک به
GT
GD
C
H
L
M
O
smartphone
/ˈsmɑːt.fəʊn/ = USER: گوشی های هوشمند, گوشی های هوشمند است, از گوشی های هوشمند, گوشی های هوشمند و, های گوشی های هوشمند
GT
GD
C
H
L
M
O
sms
/ˌes.emˈes/ = USER: اس ام اس, اس ام, اس ام اس های, اس ام اس در
GT
GD
C
H
L
M
O
so
/səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی;
USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر
GT
GD
C
H
L
M
O
social
/ˈsəʊ.ʃəl/ = ADJECTIVE: اجتماعی, دسته جمعی, تفریحی, معاشرتی, انسی, وابسته بجامعه, گروه دوست, جمعیت دوست, وابسته به اجتماع;
USER: اجتماعی, های اجتماعی, اجتماعی را, اجتماعی است
GT
GD
C
H
L
M
O
solely
/ˈsəʊl.li/ = ADVERB: فقط, منحصرا, بتنهایی, محضا;
USER: فقط, تنها, صرفا, منحصرا, صرفا به
GT
GD
C
H
L
M
O
solution
/səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه;
USER: راه حل, محلول, حل, راه حلی, راه حل های
GT
GD
C
H
L
M
O
some
/səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا;
ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی;
USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی
GT
GD
C
H
L
M
O
sometimes
/ˈsʌm.taɪmz/ = ADVERB: گاهی, بعضی اوقات, بعضی مواقع, بندرت, گاه بگاهی;
USER: گاهی, گاهی اوقات, بعضی اوقات, گاهی اوقات به, بعضی مواقع
GT
GD
C
H
L
M
O
sophisticated
/səˈfistəˌkāt/ = ADJECTIVE: مصنوعی, غیر طبیعی, در سطح بالا, تصنعی, خبره وماهر, مشکل وپیچیده;
USER: پیچیده, های پیچیده, پیچیده ای, پیچیده است, پیچیده ترین
GT
GD
C
H
L
M
O
span
/spæn/ = NOUN: گستردگی, وجب, محدوده, پوشش, ظرفیت, اندازه, یک وجب, مدت معین, فاصله معین;
VERB: وجب کردن, اندازه گرفتن, پل بستن, تاق بستن;
USER: محدوده, طول, گستردگی, وجب, ظرفیت
GT
GD
C
H
L
M
O
specific
/spəˈsɪf.ɪk/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, مخصوص, مشخص, بخصوص, اخص, خصوصی;
USER: خاص, مشخص, ویژه, مخصوص, بخصوص
GT
GD
C
H
L
M
O
speech
/spiːtʃ/ = NOUN: سخنرانی, گفتار, حرف, صحبت, سخن, نطق, گویایی, خطبه, قوه ناطقه, خطابت;
USER: سخنرانی, گفتار, سخن, صحبت, نطق
GT
GD
C
H
L
M
O
speed
/spiːd/ = NOUN: سرعت, شتاب, تندی, کامیابی, میزان شتاب, درجه تندی, وضع, حالت;
VERB: سرعت گرفتن, شانس خوب داشتن, کامیاب بودن, باسرعت راندن;
USER: سرعت, بردن سرعت, با سرعت, بالا بردن سرعت, شتاب
GT
GD
C
H
L
M
O
start
/stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه;
VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: شروع, شروع به, شروع می, را شروع, ابتدا
GT
GD
C
H
L
M
O
started
/stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: آغاز شده, آغاز, شروع شده, های شروع شده, های آغاز شده
GT
GD
C
H
L
M
O
step
/step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه;
VERB: قدم زدن, قدم برداشتن;
USER: گام, قدم, مرحله, گام به, پله
GT
GD
C
H
L
M
O
stickier
/ˈstɪk.i/ = ADJECTIVE: چiبنده, چiبناک, چiبیده, د'وار, iخت, لIج, بد بو;
USER: چiبنده, iخت تر 'وند, چiبنده تر,
GT
GD
C
H
L
M
O
stored
/stɔːr/ = ADJECTIVE: ذخیره شده, انباشته;
USER: ذخیره شده, ذخیره, ذخیره می شود, های ذخیره شده, ذخیره شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
storing
/stɔːr/ = VERB: ذخیره کردن, انبار کردن, اندوختن;
USER: ذخیره سازی, ذخیره, نگهداری, های ذخیره سازی, ذخیره سازی و
GT
GD
C
H
L
M
O
strategy
/ˈstræt.ə.dʒi/ = NOUN: استراتژی, رزم ارایی, فن تدابیر جنگی, فن لشکرکشی;
USER: استراتژی, راهبرد, با استراتژی, راهبردی, استراتژی های
GT
GD
C
H
L
M
O
structures
/ˈstrʌk.tʃər/ = NOUN: ساختار, ساختمان, ساخت, سازمان, ترکیب, بناء;
USER: ساختار, ساختارهای, ساختارها, سازه ها, ساختار های
GT
GD
C
H
L
M
O
substantial
/səbˈstæn.ʃəl/ = ADJECTIVE: اساسی, قابل توجه, مهم, ذاتی, محکم, جسمی, با وقار;
USER: قابل توجه, قابل توجهی, اساسی, مهم, ذاتی
GT
GD
C
H
L
M
O
successes
/səkˈses/ = NOUN: موفقیت, پیروزی, توفیق, کامیابی, نتیجه, کامروایی, ترقی;
USER: موفقیت, موفقیت های, پیروزی و موفقیت, پیروزی ها, پیروزی و موفقیت اخیر
GT
GD
C
H
L
M
O
such
/sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور;
ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین;
PRONOUN: این جور;
USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل
GT
GD
C
H
L
M
O
suitable
/ˈsuː.tə.bl̩/ = ADJECTIVE: مناسب, شایسته, سازگار, مقتضی, خوب, فرا خور, درخورد, خلیق;
USER: مناسب, مناسب است, های مناسب, مناسب و, مناسب را
GT
GD
C
H
L
M
O
supply
/səˈplaɪ/ = NOUN: ذخیره, موجودی, فرااورده, لزوم, اذوقه, خواربار;
VERB: تامین کردن, رساندن, تهیه کردن, تدارک دیدن, دادن به, تولید کردن;
USER: عرضه, تامین, تأمین, عرضه می, عرضه با
GT
GD
C
H
L
M
O
support
/səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء;
VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن;
USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک
GT
GD
C
H
L
M
O
supported
/səˈpɔːt/ = ADJECTIVE: متکی;
USER: پشتیبانی, حمایت, پشتیبانی می, حمایت می, پشتیبانی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
sure
/ʃɔːr/ = ADJECTIVE: مطمئن, یقین, قطعی, مسلم, خاطر جمع, متقاعد, پشت گرم, از روی یقین, محقق, استوار, راسخ یقینا;
USER: مطمئن, شوید که, حتما, حاصل کنید که, مطمئن شوید که
GT
GD
C
H
L
M
O
system
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را
GT
GD
C
H
L
M
O
systems
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, سیستم های, سیستمهای, سیستم ها, از سیستم
GT
GD
C
H
L
M
O
t
/tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت;
USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t
GT
GD
C
H
L
M
O
take
/teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
talked
/tɔːk/ = VERB: حرف زدن, سخن گفتن, مکالمه کردن;
USER: صحبت, صحبت کردیم, صحبت کرد, صحبت کردم, صحبت کرده
GT
GD
C
H
L
M
O
tap
/tæp/ = NOUN: شیر, شیر آب, ضربت اهسته;
VERB: شیر آب زدن به, ضربات اهسته وپیوسته زدن, سوراخ چیزیرا بند اوردن, از شیر اب جاری کردن;
USER: شیر, آن ضربه بزنید, شیر آب, را ضربه بزنید, را لمس کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
target
/ˈtɑː.ɡɪt/ = NOUN: هدف, آماج, نشانگاه, نشان, تیر نشانه, شبح, سامان;
ADJECTIVE: هدفگرا;
VERB: هدف گیری کردن;
USER: هدف, هدف را, به هدف, را هدف قرار
GT
GD
C
H
L
M
O
task
/tɑːsk/ = NOUN: کار, وظیفه, تکلیف, امر مهم, تمرین;
VERB: زیاد خسته کردن, بکاری گماشتن, تهمت زدن, تحمیل کردن;
USER: کار, وظیفه, تکلیف, وظیفه ای, وظیفه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
tasks
/tɑːsk/ = NOUN: کار, وظیفه, تکلیف, امر مهم, تمرین;
USER: وظایف, کارهای, انجام وظایف, وظایف را, انجام دادن کارهای
GT
GD
C
H
L
M
O
teaching
/ˈtiː.tʃɪŋ/ = NOUN: تعلیم;
USER: آموزش, تدریس, آموزشی, های آموزشی, آموزش به
GT
GD
C
H
L
M
O
tech
/tek/ = USER: فن آوری, تکنولوژی, فناوری, با تکنولوژی, فناوری پیشرفته
GT
GD
C
H
L
M
O
technologies
/tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی;
USER: فن آوری, فن آوری های, فن آوری ها, از فن آوری, از فن آوری های
GT
GD
C
H
L
M
O
technologists
/tekˈnɒl.ə.dʒɪst/ = NOUN: فن شناس;
USER: فن, تکنولوژیست, کارشناسان فن آوری, فن های, تکنولوژیست ها
GT
GD
C
H
L
M
O
test
/test/ = NOUN: محک, ازمایش, ازمون, معیار, بوته, بته;
VERB: امتحان کردن, محک زدن, ازمودن, ازمودن کردن, ازمایش کردن, عیار گرفتن;
USER: آزمون, تست, از آزمون, از تست, آزمون های
GT
GD
C
H
L
M
O
text
/tekst/ = NOUN: متن, نص, کتاب درسی, مفاد;
USER: متن, متنی, متن به, های متنی
GT
GD
C
H
L
M
O
than
/ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز;
CONJUNCTION: که, تا اینکه;
USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
them
/ðem/ = PRONOUN: ایشان را, بایشان, بانها;
USER: آنها, آنها را, به آنها, از آنها, آنان را
GT
GD
C
H
L
M
O
there
/ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف;
USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
these
/ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان;
USER: اینها, این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
they
/ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا;
USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
third
/θɜːd/ = third, third, third, third, thirty, third, یک سوم;
VERB: به سه بخش تقسیم کردن;
USER: سوم, سومین, ثالث, سومی, ثلث
GT
GD
C
H
L
M
O
this
/ðɪs/ = PRONOUN: این;
USER: این, در این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
those
/ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها;
USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
three
/θriː/ = NOUN: سه,
USER: سه, از سه, در سه, به سه, هر سه
GT
GD
C
H
L
M
O
through
/θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف;
ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها;
ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده;
USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان
GT
GD
C
H
L
M
O
throughout
/θruːˈaʊt/ = ADVERB: سراسر, سرتاسر, تماما, بکلی, از درون و بیرون;
USER: سراسر, در سراسر, در طول, سرتاسر, در سرتاسر
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
timeframe
= USER: بازه زمانی, زمانی, چارچوب زمانی, چهارچوب زمانی, مدت زمان مشخصی را
GT
GD
C
H
L
M
O
times
/taɪmz/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر, مرتبه, حین, ایام, عهد;
USER: بار, برپایه, زمان محلی, بار در, زمان محلی شما
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
toe
/təʊ/ = NOUN: پنجه, انگشت پای مهره داران, جای پا;
VERB: با انگشت پا زدن یا راه رفتن;
USER: پنجه, پا, شست پا, پنجه پا, انگشت پا
GT
GD
C
H
L
M
O
together
/təˈɡeð.ər/ = ADVERB: با هم, با همدیگر, یکجا, بایکدیگر, بطور دسته جمعی, بضمیمه;
USER: با هم, با یکدیگر, را با هم, در کنار هم, یکجا
GT
GD
C
H
L
M
O
too
/tuː/ = ADVERB: نیز, هم, زیاد, همچنین, بحد افراط, بیش از حد لزوم, بعلاوه;
USER: هم, بیش از حد, نیز, زیاد, را بیش از حد
GT
GD
C
H
L
M
O
tool
/tuːl/ = NOUN: ابزار, افزار, الت, اسباب, ساز, برگ, الت دست;
VERB: مجهز کردن, دارای ابزار کردن, بصورت ابزار دراوردن, شکل دادن;
USER: ابزار, ابزاری, ابزار را, از ابزار, ابزاری برای
GT
GD
C
H
L
M
O
tools
/tuːl/ = NOUN: دست افزار;
USER: ابزارها, ابزارهای, ابزار های, از ابزار, از ابزارهای
GT
GD
C
H
L
M
O
top
/tɒp/ = NOUN: بالا, نوک, راس, قله, اوج, تاپ, رویه, سر, فرق, کروک;
ADJECTIVE: عالی, فوقانی;
USER: بالا, بالای, بالا به, بالا و, از بالا
GT
GD
C
H
L
M
O
tout
/taʊt/ = VERB: مشتری جلب کردن, خریدار پیدا کردن, صدای نکره ایجاد کردن, بلند جار زدن, با صدای بلند انتشار دادن;
USER: مشتری جلب کردن, خریدار پیدا کردن, صدای نکره ایجاد کردن, بلند جار زدن, با صدای بلند انتشار دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
track
/træk/ = NOUN: مسیر, شیار, خط, راه, رد پا, جاده, نشان, زنجیر;
VERB: دنبال کردن, پیگردی کردن, ردپا را گرفتن, پی کردن;
USER: مسیر, پیگیری, ردیابی, دنبال کردن, شیار
GT
GD
C
H
L
M
O
training
/ˈtreɪ.nɪŋ/ = NOUN: پرورش, تعلیم, اموزش, تدریس, تحصیل, مشق, مکتب;
USER: پرورش, آموزش, های آموزشی, آموزش های, تعلیم
GT
GD
C
H
L
M
O
transparent
/trænˈspær.ənt/ = ADJECTIVE: شفاف, روشن, پیدا, پشت نما, نور گذران, فرانما, نا پیدا;
USER: شفاف, شفاف و, و شفاف, شفاف است, های شفاف
GT
GD
C
H
L
M
O
try
/traɪ/ = NOUN: امتحان, کوشش, ازمایش, ازمون;
VERB: سعی کردن, تلاش کردن, کوشش کردن, تجربه کردن, محک کردن, کوشیدن, ازمودن, محاکمه کردن, جدا کردن, سر و دست شکسن;
USER: امتحان, سعی, را امتحان کنید, سعی می, سعی می کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
two
/tuː/ =
USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر
GT
GD
C
H
L
M
O
types
/taɪp/ = NOUN: حروف;
USER: انواع, نوع, از انواع, به انواع, انواع مختلف
GT
GD
C
H
L
M
O
u
/ju/ = USER: U, تو, U را, U به, U و,
GT
GD
C
H
L
M
O
ui
= USER: UI, رابط کاربر, رابط کاربری, UI به, های UI,
GT
GD
C
H
L
M
O
underneath
/ˌʌn.dəˈniːθ/ = ADVERB: در زیر, پایین, از زیر;
ADJECTIVE: پایین, زیرین;
NOUN: پایین;
USER: در زیر, زیر, زیرین, در قسمت پایین, پایین
GT
GD
C
H
L
M
O
understand
/ˌʌn.dəˈstænd/ = VERB: فهمیدن, درک کردن, دریافتن, سردرآوردن از, رساندن, ملتفت شدن;
USER: فهمیدن, درک, را درک, درک کنند, در درک
GT
GD
C
H
L
M
O
understands
/ˌʌn.dəˈstænd/ = VERB: فهمیدن, درک کردن, دریافتن, سردرآوردن از, رساندن, ملتفت شدن;
USER: می فهمد, درک, را درک, درک می, درک می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
unsupervised
/ˌʌnˈsʌŋ/ = USER: بدون نظارت, بدون نظارت به, بدون ناظر, بدون iرپرiت, بدون ناظر با,
GT
GD
C
H
L
M
O
us
/ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما;
USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در
GT
GD
C
H
L
M
O
use
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت;
VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از;
USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
used
/juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
user
/ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده;
USER: کاربر, کاربری, کاربران, کاربر را, کاربر در
GT
GD
C
H
L
M
O
users
/ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده;
USER: کاربران, کاربر, از کاربران, کاربران را, به کاربران
GT
GD
C
H
L
M
O
uses
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت, منفعت, اطلاق, تمرین, خاصیت;
USER: با استفاده از, استفاده, استفاده از, استفاده می, استفاده میکند
GT
GD
C
H
L
M
O
using
/juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
vast
/vɑːst/ = ADJECTIVE: وسیع, پهناور, بزرگ, عظیم, بیکران, فراوان, زیاد;
USER: وسیع, بزرگ, پهناور, عظیم, بیکران
GT
GD
C
H
L
M
O
ve
/ -v/ = USER: ام, ایم, درک, کرده اید, اید
GT
GD
C
H
L
M
O
vendor
/ˈven.dər/ = NOUN: فروشنده, دستفروش, بایع, طواف;
USER: فروشنده, فروشندگان, فروشنده به, فروشنده را, های فروشنده
GT
GD
C
H
L
M
O
virtual
/ˈvɜː.tju.əl/ = ADJECTIVE: مجازی, واقعی, موجود بالقوه, تقدیری;
USER: مجازی, های مجازی, مجازی را, مجازی به, مجازی در
GT
GD
C
H
L
M
O
virtually
/ˈvɜː.tju.ə.li/ = USER: تقریبا, عملا, تقریبا در, عملا در
GT
GD
C
H
L
M
O
visibility
/ˌvizəˈbilitē/ = NOUN: دید, میدان دید, پدیداری, قابلیت دیدن;
USER: دید, قابلیت دید, پدیداری, دید را, میدان دید
GT
GD
C
H
L
M
O
voice
/vɔɪs/ = NOUN: صدا, صوت, بانگ, واک, اوا;
VERB: ادا کردن, با صدا بیان کردن;
USER: صدا, صدای, صوتی, صوت, های صوتی
GT
GD
C
H
L
M
O
wall
/wɔːl/ = NOUN: دیوار, جدار, حصار, سد;
VERB: محصور کردن, دیوار کشیدن, حصار دار کردن;
USER: دیوار, دیواره, جدار, دیوار و
GT
GD
C
H
L
M
O
water
/ˈwɔː.tər/ = NOUN: اب, مایع, ابگونه, پیشاب;
VERB: خیساندن, خیس عرق شدن, اب دادن, خیس کردن;
USER: اب, آب, آب را, آب به, آب و
GT
GD
C
H
L
M
O
way
/weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک;
USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو
GT
GD
C
H
L
M
O
we
/wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع;
USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از
GT
GD
C
H
L
M
O
web
/web/ = NOUN: تار, بافته, تار عنکبوت, بافت یا نسج, تنیده;
VERB: تنیدن;
USER: وب سایت, وب, وب را, وب است, های وب
GT
GD
C
H
L
M
O
website
/ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی;
USER: سایت اینترنتی, وب سایت, سایت, وب سایت های, وب سایت را
GT
GD
C
H
L
M
O
websites
/ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی;
USER: وب سایت, وب سایت های, وب سایت ها, از وب سایت, به وب سایت
GT
GD
C
H
L
M
O
well
/wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست;
ADVERB: خوب, بخوبی, خوش;
NOUN: چاه, خیر, چشمه;
USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به
GT
GD
C
H
L
M
O
were
/wɜːr/ = USER: بودند, بود, شد, بوده است
GT
GD
C
H
L
M
O
what
/wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط;
ADVERB: چگونه;
USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه
GT
GD
C
H
L
M
O
when
/wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع;
USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
where
/weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی;
USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
while
/waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه;
ADVERB: تاموقعی که;
VERB: گذراندن;
USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
who
/huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی;
USER: که, است که, که به, که در, چه کسی
GT
GD
C
H
L
M
O
why
/waɪ/ = ADVERB: چرا, برای چه, بچه جهت;
USER: چرا, همین دلیل, که چرا, به همین دلیل, همین دلیل است
GT
GD
C
H
L
M
O
wide
/waɪd/ = ADJECTIVE: عریض, وسیع, پهن, پهناور, زیاد, گشاد, فراخ, کاملا باز, بسیط, پرت, نا محدود;
ADVERB: وسیع;
USER: وسیع, گسترده, گسترده ای, عریض, پهن
GT
GD
C
H
L
M
O
wider
/waɪd/ = USER: گسترده تر, وسیع تری, وسیع تر, گسترده تر است, های پهن تر
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
willing
/ˈwɪl.ɪŋ/ = ADJECTIVE: مایل, راضی, حاضر, خواهان, مشتاق, خواستار, راغب;
USER: حاضر, مایل, خواهان, مشتاق, خواستار
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
within
/wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی;
PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی;
USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
work
/wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز;
VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن;
USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
workflows
/ˈwərkˌflō/ = USER: گردش کار, گردش, تعریف گردش کار, کاری یا Workflow, کاری یا Workflow ها
GT
GD
C
H
L
M
O
world
/wɜːld/ = NOUN: جهان, دنیا, عالم, گیتی;
USER: جهان, دنیا, جهان را, جهان به, در جهان
GT
GD
C
H
L
M
O
worldwide
/ˌwɜːldˈwaɪd/ = ADJECTIVE: جهانی;
ADVERB: در سرتاسر جهان;
USER: در سرتاسر جهان, سراسر جهان, در سراسر جهان, جهانی, در سراسر جهان است
GT
GD
C
H
L
M
O
worse
/wɜːs/ = ADJECTIVE: بدتر, وخیمتر, روشنترین ستاره صورت فلکی کلب اصغر;
NOUN: بدتری;
USER: بدتر, بدتر از, را بدتر, بدتری, بدتر از آن
GT
GD
C
H
L
M
O
would
/wʊd/ = NOUN: تمایل;
VERB: ایکاش;
USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم
GT
GD
C
H
L
M
O
writing
/ˈraɪ.tɪŋ/ = NOUN: نوشته, نویسندگی, خط, نوشتجات, دست خط, خامه رانی;
USER: نوشته, نوشتن, به نوشتن, نوشتن در, نویسندگی
GT
GD
C
H
L
M
O
year
/jɪər/ = NOUN: سال, سنه;
USER: سال, ساله, در سال, سال به, در سال جاری
GT
GD
C
H
L
M
O
yes
/jes/ = USER: yes-particle, yes, yea, aye, ay, yes, yea, ay, aye, yes, ay, aye, yea, بلی گفتن;
USER: بله, بلی, آری
GT
GD
C
H
L
M
O
yet
/jet/ = ADVERB: هنوز, در عین حال, با اینحال, تا کنون, باز هم, تاحال, تا ان زمان, تا انوقت;
CONJUNCTION: ولی;
USER: هنوز, در عین حال, رتبهدهی نشده است, رتبهدهی نشده, هنوز به
GT
GD
C
H
L
M
O
you
/juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها;
USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در
GT
GD
C
H
L
M
O
your
/jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی;
USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در
663 words